ضغم

لغت نامه دهخدا

ضغم. [ ض َ ] ( ع مص ) گزیدن چیزی را به دندان. ( منتهی الارب ). به دندان گرفتن. ( تاج المصادر ) ( دهار ) ( زوزنی ). اندک گزیدن. ( منتهی الارب ). گزیدن. ( منتخب اللغات ). گزیدن چیزی که به دریدن نرسد. ( منتخب اللغات ). گاز گرفتن. || پر کردن دهان را از چیزی که مطلوب است. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس