ضجاج

لغت نامه دهخدا

ضجاج. [ ض ِ ] ( ع مص ) مضاجة. همدیگر شور و غوغا کردن. بانگ و فریاد کردن. نزاع و خصومت کردن. ( منتهی الارب ). با یکدیگر شور و شغب کردن. ( تاج المصادر ). بر یکدیگر بانگ کردن. ( منتخب اللغات ). بانگ کردن. ( تاج المصادر ). || بدی کردن. ( برهان قاطع ).

ضجاج. [ ض ِ ] ( ع اِ ) هر بار درختی که بدان طیور و سباع را سَم دهند. ( منتهی الارب ). کل شجرة تُسَم بها السباع مثل الخروع و القسیب و الالب. هر درختی که دد و دام آن را ببویند. ( برهان ). نام هر درختی که دد و دام آن را ببویند مانندخروع و قسیب و الب. ( اختیارات بدیعی ) . هر گیاه سمی که صیادان بگوشت و امثال آن زنند و در رهگذر وحوش نهند مسموم کردن آنان را، واز آن جمله است اِلب ، ضجاج... و بالکسر فیما لایسع، اسم لکل ما یُسم به السباع کالخروع کذا قال. ( تذکره ٔضریر انطاکی ). || صمغی که خورده شود. ( منتهی الارب ). صمغ درختی است شبیه بدرخت بان و آن خاردار و کوچک است و در کوه قهوان واقع در زمین عمان رویدو بدان صمغ جامه و سر و تن شویند و همان اثر صابون دارد و حب او به مورددانه ماند و زبان را بگزد. ( ابن البیطار )... صمغ درختی است مانند درخت بان و نبات وی در کوه قهوان از زمین عمان باشد و آن صمغی سفید بود که چون جامه بدان شویند پاک گرداند پاکتر از صابون و مردم سر را بدان بشویند و دانه بار او مانند تخم مورد سیاه بود و زبان را بگزد... ( اختیارات بدیعی ).نوعی از صمغ است و آن سفید می باشد و بجای صابون کارفرمایند و جامه و چیزهای دیگر بدان شویند. ( برهان ).بفتح اول ، صمغ درختی است یمنی خاردار و رنگ او مایل بسرخی و براق ، در دوم گرم و خشک و در شستن جامه و کتان بهتر از صابون و ضماداو جهت بردن گوشت زیاده جراحات و التیام آن با عسل جهت اورام بارده و سستی اعضا نافع است. ( تحفه حکیم مؤمن ). صمغ شجرة شائکة یمانیة تجلب الی الحجاز قطعبراقة الی الحمرة حارة یابسة فی الثانیة اذا وضعت فی القروح اذهبت اللحم الزائد و ادملت و ان عجنت بالعسل منعت الترهل و الاورام الباردة و هی تنقی الثیاب والکتان اعظم من الصابون... ( تذکره ضریر انطاکی ).

ضجاج. [ض ِ ] ( اِخ ) نام آبی است سخت شور. ( معجم البلدان ).

ضجاج. [ض َ ] ( ع مص ) به ستم بر کاری داشتن. ( منتهی الارب ).

ضجاج. [ ض َ ] ( ع اِ ) دندان فیل. ( منتهی الارب ). پیلسته. عاج. ( منتخب اللغات ) ( فهرست مخزن الادویه ). || مهره ای است. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ).

پیشنهاد کاربران

بپرس