ضبیب

لغت نامه دهخدا

ضبیب. [ ض َ ] ( ع مص ) روان شدن آب یا خون و آب دهن. ( منتهی الارب ).

ضبیب. [ ض َ ] ( ع اِ ) طرف تیز تیغ. ( منتهی الارب ).

ضبیب. [ ض ُ ب َ ] ( اِخ ) نام اسپ حسان بن حنظلة. || نام اسپ حضرمی بن عامر. ( منتهی الارب ).

ضبیب. [ ض ُ ب َ ] ( اِخ ) از آبهای بنی نُمیر است و در آن نخل و جوز بسیار باشد و بگفته ابوزیاد ازآن ِ بنی اسیدة از طایفه بنی قشیر بود. ( معجم البلدان ). آبی است. || جایگاهی است. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس