صورت علمیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صورت در لغت به معنی شکل و نوع است و در اصطلاح فیلسوفان در مقابل ماده بوده و چیزی است که شیء، مطلقا توسط آن متمایز می شود. اگر شیئ خارجی باشد، صورت آن خارجی می شود و اگر ذهنی باشد صورت آن نیز ذهنی می شود.
صورت علمیه به بقایای احساس در نفس، پس از زوال موثر خارجی و یا به بازگشت احساسات به ذهن پس از غیاب اشیاء موثر در ذهن گفته می شود. ابن سینا در نجات می گوید: صورت چیزی است که نفس باطنی و حس ظاهری آنرا با هم درک می کنند اما اول حس ظاهر آن را درک می کند و سپس آنرا به نفس تحویل می دهد. پس مراد از صورت ذهنیه و عقلیه، موجودی است ذهنی و عقلی که بدان صور علمی نیز می گویند. صور علمی واقعیت و هویتش عین علومیتش است و این چنین نیست که ذات و هویتی جداگانه داشته باشد و آنگاه وصف معلومیت عارض بر آن گردد و به همین جهت معلوم بالذات نامیده شده است؛ زیرا معلومیت عین ذات و هویت او است ولی شیئ خارجی هویتش عین معلومیتش نیست بلکه عنوان معلومیت عارض او می گردد و آن هم عرض مجازی نه حقیقی؛ زیرا از نظر ماهیت با صورت علمی متحد است البته از آن جهت که صورت علمی حکایت کننده خارج است نه از آن جهت که صفت نفس است؛ زیرا از آن نظر که صفت نفس است داخل در مقوله کیف است ولی از آن جهت که با خارج مقایسه می شود به حمل شایع مندرج در هیچ مقوله ای نیست. هر چند به حمل اولی با ماهیت شیء خارجی متحد است.
خصوصیات صورت علمیه
۱. نفس در پرتو صور علمیه تکامل جوهر پیدا می کند. همان گونه که ماده جسمانی در پرتو صور نوعیه مادی تکامل پیدا می کند. بدین صورت که نفس در آغاز فاقد هرگونه تعقل بالفعل است و به تدریج صور عقلیه بر او افاضه می شود و هویت نفس عین آن صور عقلیه می شود. ۲. صورت علمی معلوم به علم حضوری است؛ یعنی مفهوم و ماهیت آن که در ذهن موجود گردیده است به خودی خود و نه به واسطه مفهوم دیگری برای نفس معلوم می باشد؛ زیرا در غیر این صورت تسلسل مفاهیم غیر متناهی در مورد یک معلوم لازم می آید که امری محال است. ا. صور علمیه مجرد از ماده و قوه می باشند؛ زیرا به واسطه معلوم بودنشان دارای فعلیتی هستند که هیچ قوه و امر بالقوه ای در آن نیست و نشانه اش این است که ما وجدانا درمی یابیم که هیچ صورتی بر صورت دیگر برتری ندارد و تغییر در صور راه ندارد. بر فرض تغییر در آن مستلزم این است که صورت جدید با صورت سابق تباین داشته باشد و صورت علمی عین فعلیت و در اوج فعلیت است. در حالی که اگر مادی بود می توانست تغییر بکند. ب. اگر مادی بود خواص امور مادی مانند انقسام خارجی یا زمان و مکان را هم باید می داشت ولی که علم از آن جهت که علم است، نصف و ثلث و ربع نمی شود در حالی که اگر در ماده جسمانی قرار داشت قابل تقسیم خارجی می بود. در زمان نیز قرار نمی گیرد و دلیل بر این مطلب نیز این است که تعقل حادثه جزیی که واقع در مکان و زمان معین است، در هر مکان و زمان دیگری نیز با حفظ همان خصوصیات ممکن است در حالی که اگر زمانی بود به واسطه تغییر در زمان تعقل، آن نیز باید تغییر می کرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس