صاد
/sAd/
لغت نامه دهخدا
صاد. [ صادد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صَدّ. رادع. مانع. بازگرداننده. عائق.
صاد. ( اِخ ) کوهی است در نجد. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. سی وهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه، داوود.
پیشنهاد کاربران
اصالتا بختیاری می باشد
فلز سفید روی
ساد ( صاد - تاد ) در زبان لری بختیاری به معنی گراز
در قدیم طوایف جنگجو را ساد می نامیدند
طایفه هلیساد ایل بختیاروند
هلی؛هلیلی
ساد::گراز
طایفه هلیلی بیگیوند پلنگ منجزی بختیاروند ( حلیلی - خلیلی )
در قدیم طوایف جنگجو را ساد می نامیدند
طایفه هلیساد ایل بختیاروند
هلی؛هلیلی
ساد::گراز
طایفه هلیلی بیگیوند پلنگ منجزی بختیاروند ( حلیلی - خلیلی )