شیخ الو

پیشنهاد کاربران

نمیدونم چرا یاد سخن استاد شهریار افتادم که می گفت کم کاری کردم آن زمان که بزرگانم از زبان ترکی خیلی شعرها گفتن که من نتوانستم آنها را یادشت و به نسل آینده منتقل کنم
الانم از پیشینه روستای شیخلو کسی چنین مفید بیان نکرده بود خیلی ممنون از شما آقای نوروزی که باعث افتخار ین
...
[مشاهده متن کامل]

تاریخچه روستا رو زنده نگهداشتن و به نسل جدید منتقل میکند
مطمئنا آینده گان از شما به نیکی یاد میکنن احسنت.

تنها شخص عملی روستا آقای فریدون نوروزی تشکر از شما
روستای شیخالی ( شیخلو ) خدابنده
روستای شیخالی ( گفتاری ) یا شیخلو ( نوشتاری ) یکی از روستاهای خدابنده است که در مجاورت جاده قیدار - ابهر با فاصله حدود ۱۰ کیلومتر از مرکز شهرستان واقع شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

گفته می شود علت نامگذاری شیخلو که در تلفظ محلی شخالی می باشد این بوده است که روستای شیخلو پایین تر از محل فعلی آن بوده است. در قسمت شمالی روستا قنات حفر می کنند و مردم به اطراف قنات نقل مکان می کنند . شخص معروفی که در حفر قنات نقش داشته و در آنجا ساکن شده "شیخ علی" نام داشته است و به خاطر او روستای جدید شیخ علی نام گرفته که بعدها به شخالی تغییر می کند. ( در سندی بجا مانده از حدود ۱۴۰ سال پیش که در آن خط ملاقربانعلی ارقینی هم بر آن نقش بسته، نام روستا، شیخعلی درج شده است! )
در زمان حضور گروه فدائیان در منطقه حدود سالهای ۱۳۲۴و۱۳۲۵ کمتر به روستای شیخلو آمده اند. علت هم این بوده که روستای شیخلو از نظر سوق الجیشی و نظامی برای استقرار نیرو و پایگاه نامناسب بوده است. چون روستا در زمینی پست در سینه تپه واقع شده و به زمینهای اطراف مسلط نیست و احتمال غافلگیری توسط نیروهای دشمن وجود داشته است.
فدائیان یک بار به روستای شیخلو آمده اند جهت دریافت مواجب و مواد غذایی.
آنها یک نماینده در روستا داشته اند که ( صَدِر ) گفته می شده مواد غذایی و خوراکی از اهالی جمع می کرده برای فدائیان . چون صَدِر مواجب را آماده نکرده بود مواخذه می شود و مقرر می گردد در اولین فرصت وسایل مورد نیاز تدارک دیده شود.
یک بار هم سواران یمینی از نیروهای طرفدار ارباب ها و مخالف فدائیان وارد روستای شیخلو می شوند. آنها گفته بودند که اهل روستای آرپا دره از توابع آبگرم هستند. حدود یکصد نفر بوده اند پخش می شوند به ۱۳ گروه ۸ نفره ؛ برای هر دانگ ۸نفر به مدت ۴روز در روستا مسقر می شوند . مردم هم در خانه های خود از آنها پذیرایی می کنند. سپس از راه گوندره به زواجر می روند برای مقابله با نیروهای فدایی. در جنگ با فدایی ها شکست می خورند. در همان روزها قیدار توسط فدائیان اشغال می شود. در زمان حضور سواران یمینی در روستای شیخلو یک روز یکی از سربازان یک قالیچه از حیاط یکی از اهالی بر داشته و راه می افتد زن خانه به دنبال او رفته و با غضب و شدت تمام قالیچه را از دست سرباز می گیرد طوری که سرباز نقش زمین می شود. بعد تهدید می کند که نزد فرمانده تان می روم و شکایت می کنم. سرباز کوتاه آمده و عذر خواهی می کند.
*مصاحبه با آقای حاج محمدرضا نوروزی ( متولد۱۳۱۲ )
*مصاحبه کننده: فریدون نوروزی

بپرس