شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیت الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی (1312-1377 ش) از فقها و اساتید حوزه علمیه بود. از ایشان آثاری چند بر جای مانده است که از جمله آنها " مفتاح البصیرة فی فقه الشریعة(شرح عروة الوثقی)" و رساله توضیح المسائل است
حضرت آیت الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی در سال 1312 ش. در یکی از روستاهای قائم شهر در خانواده ای روحانی متولد شد.(1) وی فرزند ملا رحمت الله، فرزند ملا صدوق، فرزند ملا صالح، فرزند ملا محمد، فرزند عالم متقی ملا صالح است و اجداد بزرگوارش، همه از علمای وارسته و فرهیختگان پرهیزکار بودند.(2)
پدر بزرگوارشان، مرحوم ملا رحمت الله، یکی از روحانیون شریف و مورد احترام اهالی بود که برای امرار معاش به کشاورزی هم مشغول بود. او در سال 1358 ش. در سن 72 سالگی دارفانی را وداع گفت و در زادگاهش «لَفُور» مدفون گردید.(3) مادر مکرمه وی، عمه خانم کُجوری، زنی باتقوا و وارسته بود که در تاریخ 1377/2/6 ش. به رحمت ایزدی پیوست و در زادگاهش به خاک سپرده شد.(4)
در سن پنج سالگی، با هدایت پدرش با کتاب عزیر خدا «قرآن مجید» آشنا شد و قسمتی از قرآن را نزد وی آموخت و قسمت عمده آن را بدون معلم فراگرفت و حتی بخش هایی از کلام الهی را حفظ نمود.
ایشان در این باره می گوید: «به خاطر دارم که در همان دوران کودکی، آیاتی از قرآن کریم را برای بعضی از روستاییان از حفظ می خواندم و مورد تشویق آن ها قرار می گرفتم».(5)
پس از آموختن قرآن مجید و بعضی از کتب مذهبی و تاریخی و مقداری از جامع المقدمات از محضر پدر بزرگوارشان، برای ادامه تحصیل علوم اسلامی با اشتیاقی وصف ناپذیر، عازم «بابل»، یکی از شهرهای مازندران، شد و صرف و نحو و منطق را از اساتید بزرگوار مدرسه «صدر» آموخت.
خود در این باره چنین فرموده است: «هنگامی که به سن ده سالگی رسیدم، در خود احساس عجیبی یافتم که هر طور شده به مناطق بزرگتری رفته و به فراگیری علوم اسلامی بپردازم. و خود را در راهِ رسیدن به علم مشتعل یافتم و به همین مقصود به اصرار، از پدرم خواستم که مرا به بابل، شهری که در آن زمان در حد خودش دارای حوزه علمیه نسبتاً بزرگی بود، ببرد. پدرم وقتی دید که تمام وجودم از عشق به تحصیل شعله ور شده است و حتی یک لحظه تاب توقف ندارم، مرا به بابل برده و نزد مرحوم آیت الله شیخ امان الله کریمی، که عالمی زاهد و وارسته بودند، سپرد. مرحوم آیت الله کریمی چون عالمی عامل بودند، در تربیت من نقش مهمی ایفا کردند و بسیاری از احکام اسلامی و دینی که مورد نیازم بود، به من یاد دادند».(6)
آنگاه به تهران عزیمت کرد و حدود دو سال در تهران مشغول تحصیل بود. سپس عازم قم شد و حدود هفت ماه در مدرسه فیضیه اقامت داشت. عشق به تحصیل چنان او را فراگرفته بود که فقر و سختی های طاقت فرسای آن روزها را به راحتی تحمل می کرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس