[ویکی فقه] شکل دوم، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای هیئت حاصل از وقوع حد وسط در محمول صغرا و محمول کبرا، در قیاس اقترانی است.
شکل یا سیاق، هیئتی است که از چگونگی ارتباط حد وسط با اصغر و اکبر در دو مقدمه قیاس اقترانی، از لحاظ موضوع یا محمول بودن حاصل می شود. قیاس اقترانی بسیط، از دو مقدمه (صغرا و کبرا) تشکیل می شود و در هر یک از دو مقدمه، حد وسط می تواند موضوع یا محمول واقع شود، از این رو در مجموع برای هیئت قیاس اقترانی بر اساس جایگاه حد وسط، چهار حالت پیدا می شود که به هر کدام، یک «شکل» یا «سیاق» گفته می شود: ۱. شکل اول: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و موضوع در مقدمه کبرا؛۲. شکل دوم: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛۳. شکل سوم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛۴. شکل چهارم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و محمول در مقدمه کبرا. سبب اینکه چنین چیزی را شکل می گویند مشابهتی است که با اَشکال هندسی دارد، زیرا همچنان که اشکال هندسی در کُره، از احاطه یک سطح و در سایر اشکال، از چند خط یا چند سطح حاصل می شود در اینجا نیز از تالیف حدود صورتی به وجود می آید که «شکل» نامیده می شود.
شکل دوم قیاس اقترانی
شکل دوم در قیاس اقترانی حملی، آن است که حد وسط، هم در صغرا و هم در کبرا محمول واقع شود؛ مثل: زید انسان است و هیچ پرنده ای انسان نیست؛ پس زید پرنده نیست. قیاس اقترانی شرطی، دارای حالات مختلفی است که ذیل اصطلاح «شکل دوم شرطی» بیان شده است.
جایگاه شکل دوم
از میان اشکال اربعه، شکل اول کاملاً مطابق مقتضای طبع است، زیرا جایگاه حد اصغر و حد اکبر در مقدمات و نتیجه یکسان است؛ یعنی حد اصغر در صغرا و در نتیجه، موضوع واقع شده و حد اکبر در کبرا و در نتیجه، محمول واقع شده است، از این رو بدیهی الانتاج و بی نیاز از اثبات است. اما سایر اَشکال به دلیل اختلاف جایگاه اصغر و اکبر در مقدمات و در نتیجه، از مقتضای طبع فاصله دارد و از این رو بدیهی الانتاج نیست و نیازمند اثبات است. با توجه به میزان و نحوه اختلاف جایگاه اصغر و اکبر، میزان قرب و بُعد این اَشکال از مقتضای طبع نیز متفاوت است. شکل چهارم از آن رو که جایگاه اصغر و اکبر هر دو در مقدمات و در نتیجه متفاوت است ابعد اَشکال نسبت به مقتضای طبع است. شکل دوم و سوم در یک چیز خلاف مقتضای طبع اند. شکل دوم به لحاظ جایگاه اکبر و شکل سوم به لحاظ جایگاه اصغر و اما شکل دوم از شکل سوم اقرب و برتر است، زیرا: ۱. موضوع، نسبت به محمول، اقرب به ذهن است و شکل دوم به لحاظ اتحاد موضوع در صغرا و نتیجه (که در هر دو، اصغر، موضوع واقع شده) نسبت به شکل سوم، اقرب به مقتضای طبع است. بعضی وجه اقربیت و در نتیجه، اولویت موضوع نسبت به محمول را این دانسته اند که محمول برای موضوع طلب شده است و از این رو نسبت به محمول، اصل است و برتری موضوع نسبت به محمول را سبب برتری صغرا بر کبرا هم دانسته اند، زیرا صغرا مشتمل بر موضوعِ مطلوب است و کبرا مشتمل بر محمولِ مطلوب. (وجه دیگر برتری صغرا بر کبرا این است که صغرا از لحاظ کمیت، مطلق است و می تواند جزئی یا کلی باشد، اما کبرا فقط باید کلی باشد). ۲. شکل دوم دارای نتیجه کلی، گرچه سالبه است، ولی نتیجه شکل سوم در همه ضروب منتج آن، جزئی است و کلی، به دلیل تجرد و احاطه و دوام آن، اشرف از جزئی است. بعضی گفته اند: ذهن سالم پیش از آنکه حجیت شکل دوم را از طریق برگرداندن به شکل اول اثبات کند می تواند به منتج بودن آن پی ببرد، زیرا وقتی ذهن به اتحاد چیزی با چیز دیگر و مغایرت دومی با امر سوم حکم می کند قهراً توجه حاصل می شود که امر اول با سوم مغایر است.
ضروب منتج شکل دوم
...
شکل یا سیاق، هیئتی است که از چگونگی ارتباط حد وسط با اصغر و اکبر در دو مقدمه قیاس اقترانی، از لحاظ موضوع یا محمول بودن حاصل می شود. قیاس اقترانی بسیط، از دو مقدمه (صغرا و کبرا) تشکیل می شود و در هر یک از دو مقدمه، حد وسط می تواند موضوع یا محمول واقع شود، از این رو در مجموع برای هیئت قیاس اقترانی بر اساس جایگاه حد وسط، چهار حالت پیدا می شود که به هر کدام، یک «شکل» یا «سیاق» گفته می شود: ۱. شکل اول: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و موضوع در مقدمه کبرا؛۲. شکل دوم: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛۳. شکل سوم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛۴. شکل چهارم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و محمول در مقدمه کبرا. سبب اینکه چنین چیزی را شکل می گویند مشابهتی است که با اَشکال هندسی دارد، زیرا همچنان که اشکال هندسی در کُره، از احاطه یک سطح و در سایر اشکال، از چند خط یا چند سطح حاصل می شود در اینجا نیز از تالیف حدود صورتی به وجود می آید که «شکل» نامیده می شود.
شکل دوم قیاس اقترانی
شکل دوم در قیاس اقترانی حملی، آن است که حد وسط، هم در صغرا و هم در کبرا محمول واقع شود؛ مثل: زید انسان است و هیچ پرنده ای انسان نیست؛ پس زید پرنده نیست. قیاس اقترانی شرطی، دارای حالات مختلفی است که ذیل اصطلاح «شکل دوم شرطی» بیان شده است.
جایگاه شکل دوم
از میان اشکال اربعه، شکل اول کاملاً مطابق مقتضای طبع است، زیرا جایگاه حد اصغر و حد اکبر در مقدمات و نتیجه یکسان است؛ یعنی حد اصغر در صغرا و در نتیجه، موضوع واقع شده و حد اکبر در کبرا و در نتیجه، محمول واقع شده است، از این رو بدیهی الانتاج و بی نیاز از اثبات است. اما سایر اَشکال به دلیل اختلاف جایگاه اصغر و اکبر در مقدمات و در نتیجه، از مقتضای طبع فاصله دارد و از این رو بدیهی الانتاج نیست و نیازمند اثبات است. با توجه به میزان و نحوه اختلاف جایگاه اصغر و اکبر، میزان قرب و بُعد این اَشکال از مقتضای طبع نیز متفاوت است. شکل چهارم از آن رو که جایگاه اصغر و اکبر هر دو در مقدمات و در نتیجه متفاوت است ابعد اَشکال نسبت به مقتضای طبع است. شکل دوم و سوم در یک چیز خلاف مقتضای طبع اند. شکل دوم به لحاظ جایگاه اکبر و شکل سوم به لحاظ جایگاه اصغر و اما شکل دوم از شکل سوم اقرب و برتر است، زیرا: ۱. موضوع، نسبت به محمول، اقرب به ذهن است و شکل دوم به لحاظ اتحاد موضوع در صغرا و نتیجه (که در هر دو، اصغر، موضوع واقع شده) نسبت به شکل سوم، اقرب به مقتضای طبع است. بعضی وجه اقربیت و در نتیجه، اولویت موضوع نسبت به محمول را این دانسته اند که محمول برای موضوع طلب شده است و از این رو نسبت به محمول، اصل است و برتری موضوع نسبت به محمول را سبب برتری صغرا بر کبرا هم دانسته اند، زیرا صغرا مشتمل بر موضوعِ مطلوب است و کبرا مشتمل بر محمولِ مطلوب. (وجه دیگر برتری صغرا بر کبرا این است که صغرا از لحاظ کمیت، مطلق است و می تواند جزئی یا کلی باشد، اما کبرا فقط باید کلی باشد). ۲. شکل دوم دارای نتیجه کلی، گرچه سالبه است، ولی نتیجه شکل سوم در همه ضروب منتج آن، جزئی است و کلی، به دلیل تجرد و احاطه و دوام آن، اشرف از جزئی است. بعضی گفته اند: ذهن سالم پیش از آنکه حجیت شکل دوم را از طریق برگرداندن به شکل اول اثبات کند می تواند به منتج بودن آن پی ببرد، زیرا وقتی ذهن به اتحاد چیزی با چیز دیگر و مغایرت دومی با امر سوم حکم می کند قهراً توجه حاصل می شود که امر اول با سوم مغایر است.
ضروب منتج شکل دوم
...
wikifeqh: قیاس_شکل_دوم