شکفتن


معنی انگلیسی:
bloom, blossom, burst, flourish, germinate, sprout, blow, to open, to cheer up, to smile

لغت نامه دهخدا

شکفتن. [ ش ِ ک َت َ ] ( مص ) شکافتن. کافتن. شکافته شدن. ( ناظم الاطباء ). || شکفته شدن. خندان گشتن :
گل روی آن ترک چینی شکفت
شمال آمد و راه میخانه رفت.
نظامی.
|| خم کردن. کج کردن. || تافتن. تاب دادن. || ناهموار کردن. || صبر و تحمل کردن. شکیبایی نمودن. ( ناظم الاطباء ).

شکفتن. [ ش ِ ک ِ ت َ ] ( مص ) نگریستن با تعجب. || شگفت نمودن. متعجب شدن. حیران شدن. شگفتن. ( ناظم الاطباء ). تعجب نمودن. ( برهان ). || آشفته گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

شکفتن. [ ش ِ ک ُ ت َ ] ( مص ) واشدن غنچه گل. ( برهان ). خندیدن گل. خندان شدن گل. واشدن. گشادن. شکفته شدن. ( ناظم الاطباء ). بشکفیدن. بازشدن غنچه. به حد گل رسیدن غنچه. صورت برگها گرفتن شکوفه. بازشدن. انفغار. ابتزال. مثل این است که این فعل و شکافتن یکی است چه هر دو بمعنی بازشدن است ، یعنی از یکدیگر جدا شدن. یک مصدر بیشتر ندارد. ( یادداشت مؤلف ). گشوده شدن غنچه. ( غیاث ): تفتح ؛ شکفتن گل. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( از منتهی الارب ). تفرج ؛ شکفتن شکوفه. ( از منتهی الارب ). فغم ، تفغم ، فغوم ؛ شکفتن گل. ( از منتهی الارب ) :
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
ز پیش لاله به کف بر نهاده به زیغال.
رودکی.
حاسدم بر من همی پیشی کند این زو خطاست
بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین.
منوچهری.
گل شکفت و لاله بنمود از نقاب سرخ روی
آن ز عنبر برد بوی و این ز گوهر برد رنگ.
منوچهری.
بشکفی بی نوبهار و پژمری بی مهرگان
بگریی بی دیدگان و باز خندی بی دهن.
منوچهری.
تا گرد دشتها همه بشکفت لاله ها
چون درزده به آب معصفر غلاله ها.
منوچهری.
به باغ دین از او سوسن شکفته
ز بن برکنده بیخ خار عصیان.
ناصرخسرو.
گر گل حکمت برجان تو بشکفتی
مر ترا باغ بهاری به چه کارستی.
ناصرخسرو.
حیرتم بر بدیهه خار نهاد
تا به باغ بدیهه گل بشکفت.
ناصرخسرو.
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا.
خاقانی.
دلی که بال و پری در هوای خاک بزد
ندید خواب شکفتن چو غنچه تصویر.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ازهم بازشدن، با شدن غنچه گل، واشدن لبهاباخنده
( شکفت شکفد خواهد شکفت - شکفنده شکفته ) ۱ - وا شدن غنچه گل و مانند آن . ۲ - خندان شدن تبسم کردن .
نگریستن با تعجب یا آشفته گردیدن .

فرهنگ معین

(ش کُ تَ ) [ په . ] (مص ل . ) ۱ - باز شدن غنچة گل و مانند آن . ۲ - خندان شدن .

فرهنگ عمید

۱. از هم باز شدن، شکفته شدن.
۲. باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت.
۳. [مجاز] شاد شدن، خوشحال شدن.

واژه نامه بختیاریکا

( شکُفتن ) پُینیدِن

دانشنامه عمومی

تقسیم شدن هنگام بلوغ در طول خط موجود در ساختمان گیاه به منظور آزاد کردن محتویات آن را شکفتن یا شکوفایی ( به انگلیسی: Dehiscence ) می نامند که در میوه، پرچم و مادگی رایج است.
عکس شکفتنعکس شکفتنعکس شکفتنعکس شکفتنعکس شکفتن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

burst (فعل)
قطع کردن، ترکیدن، منفجر کردن، شکفتن، از هم پاشیدن

open (فعل)
گشودن، روشن شدن، شکفتن، باز کردن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار ساختن، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن

flourish (فعل)
نشو و نما کردن، شکفتن، گل کردن، رشد کردن، زینت کاری کردن، برومند شدن، اباد شدن

dehisce (فعل)
ترکیدن، شکفتن، دهن باز کردن

smile (فعل)
شکفتن، خندان بودن، لبخند زدن

فارسی به عربی

ازدهار

پیشنهاد کاربران

بررسی {شِکفتن} و {کفتن} در پارسی:
واژه {شِکفتن} بر می گردد به ریشه اوستایی {اشکا} که خود، ریختِ دیگری از ریشه هندو اروپائی {اشکِی} shkei است.
چِرا ما هَم {کفتن} را داریم هَم {شکفتن}؟ {کفتن} از ریشه {کِی} kei هندو اروپائی است.
...
[مشاهده متن کامل]

نِگَریدنی است که {کِی=اِشکِی} و این در بسیاری از ریشه های هندو اروپایی و اوستایی، رخ داده است.
برای نمونه، دو واژه {مَردَن/شمَردَن} برابر هستند، یکی شان از یک ریشه با {ش} و دیگری از هَمان ریشه بی {ش} گرفته شده است.
چرایی این پدیده را هنوز نیافته ام و کسی هم گویا در این باره کُنجکاو نیست!
. . . . . . . . . . . . . . . . .
مونه ( =ایده ) :با این پدیده، میتوانیم نو ریشه هایی را یافت کنیم و واژه هایی که ریشه شان پیدا نشده را، ریشه شان را پیدا کنیم!
پِنداشت 1:واژه {کِیرو} در یونانی، از همین ریشه {کِی} گرفته شده است و برابر {کفتن} است.
پِنداشت 2:نزدیکی مَعنایی و درونی و بُرونی ( =ظاهری ) دو واژه و زبان، نِشانگر همریشه بودن آنها است.
فَرجام:واژه {کفتن} از {کِی} گرفته شده است.
نمی توانید با پَنداشتِ 2 کنار نیایید، چِرا که اگر این پِنداشت درست نباشد، برای نمونه نمی توانیم بگوییم {رواج} از {رواگ} آمده است یا هر آمدنِ واژه x از y را رد می کنید!
. . . . . . . . . . . . . . . . .
به جای {ترجیح}، میتوانیم بدین شیوه کار کنیم:
میتوانیم به جای اینکه از {اِشکا} اوستایی به {شِکاو/شِکاف} برسیم، به {شِکال} بِرِسیم ( دایِشِ آواییِ ل ) و سپس بن واژه {شِکِلتن}.
پِنداشت1:میتوانیم دوباره به هَر ریشه هَر واژه در هندو اروپایی برگردیم و دوباره از آن واژه سازی کنیم
پنداشت 2:ریشه {اِشکِی} در هندو اروپایی برابر {جدا کردن، متمایز کردن} نیز میباشد، پس برای واژه سازی شایسته است.
پِنداشت2:دایِش های آوایی، به افزودن یِک وات به واژه در گذز زمان می گویند.
پنداشت3:پس از دایِشِ آوایی {پ} و دایِشِ آواییِ {ف}، دایِشِ آواییِ {ل} رواگمند ( =رایج ) ترین دایِشِ آوایی است.
پنداشت4:اگر پس از بررسی از سوی کارشناسان راستین ( نه کیژِ خَژ خورده ها ) پذیرفته شد، از آن واژه میتوان بِکار برد.
فرجام ( اگر پنداشت 4 درست شود ) :بن واژه {شِکِلتَن} را داریم برابرِ {ترجیح دادن}.
. . . . . . . . . . . . . . . . .
در این دیدگاه، کوشیدم تا با فرنایِش ( =استدلال ) با پِنداشت ها و سِپَس فرجام بر پایه آنها، دریافت شما را آسان تر کنم.
دیدید که، برای نمونه، بخشِ سوم هنوز سَد دَر سدی ( =قطعی ) نیست و اگر کارشِناسانِ راستین، بر این بودند که نمی شود، پس این بخش نادرست است.
اگر شما کاربرانِ دانا، با هر کدام از پنداشت های بنده کنار نمی آمد، با پَسگَشت ( =منبع ) و همچنین فرنایِش ( =استدلال ) ، در پاسخ به دیدگاهِ بنده، دیدگاه بنویسد، اگر فرجام بر آن بود که من نادرست بودم، آن بخش را ویرایِش و یا پاک می کنم.
یادمان نرود، من هم باید نخست برای پنداشت هایم به جز ( پِنداشتِ 4، بخش 3 ) که پیش نیاز ( =شرطی ) است و نه میتواند رد شود نه استوار ( =اثبات ) و ( پِنداشتِ 2، بخش 3 ) که شناسه ( =تعریف ) است و ( پِنداشتِ 3، بخشِ 3 ) که بیشترین است و من نمی توانم آن را استوار کنم ( =اثبات کنم ) ( چون که باید همه دایِش های آوایی بررسی شود! )
( باید بگویم که، اگر پنداشت 3 بخش 3 درست هم نباشد، باز هم میتوانیم از دایِشِ آوایی ل بکار ببریم ) را استوار کنم ( =اثبات کنم ) ، پس داریم:
بخش دوم:
پنداشت 1، بخش 2:فرتور
پنداشتِ 2:اگر نادرست باشد، پس نمی توانیم برای نمونه بگوییم {رواج} از {رواگ} آمده است، و یا روی هم رفته نمی توانیم هر واژه x ای را بگوییم از y آمده است.
بخش سوم:
پِنداشت 1:همین دگرگونی های آوایی با ریشه ها را مردم آن زبان انجام داده اند، ما هم مردم هستیم، پس آزاد هستیم با ریشه، دوباره واژه سازی کنیم.
بدرود!

شکفتنشکفتن
باز شدن - بالیدن
مه
به دنیا امدن
باز شدن ، وقتی گلی باز میشه میگن شکفتن بهش
مذلّت

بپرس