لغت نامه دهخدا
- شپشه افتادن ؛ رخنه کردن شپشه در....
- || آمدن شپشه در انبار گندم و غلات و یا در پارچه.
- شپشه خوردن ؛ از شپشه صدمه دیدن. تباه شدن بر اثر حمله شپشه.
- شپشه گندم ؛ شپشه که در انبار گندم افتد و آن را تباه کند، چنانکه زمخشری در مقدمةالادب نوشته : شپشه گندم را دیوک گندم نیز گویند. ( از حاشیه برهان چ معین ).
- شپشه مرغ ؛ گونه ای شپشک که در زیر پر مرغهای خانگی و کبوتر و دیگر پرندگان میزید و به بدن آنها چسبیده از خون آنها تغذیه میکند. تخمهای این شپشک در انتهای پرهای پرندگان به صورت نواری چسبیده است. شپشک مرغ هیچوقت به صورت آزاد در مرغدان و لانه پرندگان دیده نمی شود بلکه انتقال آنها از مرغی به مرغ دیگر مستقیم است. کنه مرغی. ( از فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. حشره ای که در برنج و گندم و آرد تولید می شود.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
مترادف ها
شته، شپشه
شته، شپشه، شپش
شته، شپشه
شپشه، شپشه گندم، کو، سوسه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید