نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ
ز خستوانه چه مایه به است شوشتری.
معروفی.
تاکه گردد که و کهسار چو تختی ز گهردشت و هامون چو بساطی شود از شوشتری.
فرخی.
بربسته گل از شوشتری سبز نقابی و آلوده به کافور و به شنگرف بناگوش.
ناصرخسرو.
- شوشتری باف ؛ بافنده پارچه شوشتری. که پارچه شوشتری بافد : در مدحت صدر تو منم شوشتری باف
دیگر شعرا آستری باف چو نساج.
سوزنی.
|| نام گوشه ای از دستگاه همایون. ( ردیف موسیقی ایران ص 6 و 47 ). رجوع به دستگاه همایون شود.شوشتری. [ ت َ ] ( اِخ ) جعفربن حسین بن علی شوشتری نجفی. عالم و فقیه و در موعظه و ارشاد مردم یدی طولی ̍ داشت. از شاگردان صاحب فصول و صاحب ضوابط و صاحب جواهر و شیخ انصاری و شریف العلماء بود. در پایان عمر برای زیارت مشهد رضا ( ع ) به ایران آمد و در تهران ناصرالدین شاه او را مورد احترام و تکریم قرار داد.وی در مسجد ناصری ( مسجد عالی سپهسالار ) امامت کرد. در هنگام بازگشت به عتبات در سال 1303 هَ. ق. در کرند کرمانشاه درگذشت و جنازه او را به نجف بردند. او راست : اصول الدین یا الحدائق فی الاصول. خصائص الحسنیة.مجالس البکاء. منهج الرشاد. ( از فرهنگ فارسی معین ).
شوشتری. [ ت َ ] ( اِخ ) سیدنوراﷲ فرزند شریف مرعشی ( شهید ثالث ). از نویسندگان شیعه امامیه و معروف به مبارزه با اهل تسنن و قاضی لاهور بود و در نتیجه اتهام به زندقه به دستور جهانگیرخان وی را به تازیانه بستند تا جان سپرد ( در سال 1019 هَ. ق. 1610/ م. ). او راست : مجالس المؤمنین. احقاق الحق. ( از دائرةالمعارف اسلام ). و رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری شود.