شوشتری

/SuStari/

لغت نامه دهخدا

شوشتری. [ ت َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به شوشتر. || از مردم شوشتر. || لهجه مردم شوشتر. || آنچه در شوشتر بعمل آید: دیبای شوشتری. ( فرهنگ فارسی معین ). || شُشْتَری. قسمی جامه. قسمی فرش. ثوب تستری. ثیاب تستریه. ( یادداشت مؤلف ) :
نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ
ز خستوانه چه مایه به است شوشتری.
معروفی.
تاکه گردد که و کهسار چو تختی ز گهر
دشت و هامون چو بساطی شود از شوشتری.
فرخی.
بربسته گل از شوشتری سبز نقابی
و آلوده به کافور و به شنگرف بناگوش.
ناصرخسرو.
- شوشتری باف ؛ بافنده پارچه شوشتری. که پارچه شوشتری بافد :
در مدحت صدر تو منم شوشتری باف
دیگر شعرا آستری باف چو نساج.
سوزنی.
|| نام گوشه ای از دستگاه همایون. ( ردیف موسیقی ایران ص 6 و 47 ). رجوع به دستگاه همایون شود.

شوشتری. [ ت َ ] ( اِخ ) جعفربن حسین بن علی شوشتری نجفی. عالم و فقیه و در موعظه و ارشاد مردم یدی طولی ̍ داشت. از شاگردان صاحب فصول و صاحب ضوابط و صاحب جواهر و شیخ انصاری و شریف العلماء بود. در پایان عمر برای زیارت مشهد رضا ( ع ) به ایران آمد و در تهران ناصرالدین شاه او را مورد احترام و تکریم قرار داد.وی در مسجد ناصری ( مسجد عالی سپهسالار ) امامت کرد. در هنگام بازگشت به عتبات در سال 1303 هَ. ق. در کرند کرمانشاه درگذشت و جنازه او را به نجف بردند. او راست : اصول الدین یا الحدائق فی الاصول. خصائص الحسنیة.مجالس البکاء. منهج الرشاد. ( از فرهنگ فارسی معین ).

شوشتری. [ ت َ ] ( اِخ ) سیدنوراﷲ فرزند شریف مرعشی ( شهید ثالث ). از نویسندگان شیعه امامیه و معروف به مبارزه با اهل تسنن و قاضی لاهور بود و در نتیجه اتهام به زندقه به دستور جهانگیرخان وی را به تازیانه بستند تا جان سپرد ( در سال 1019 هَ. ق. 1610/ م. ). او راست : مجالس المؤمنین. احقاق الحق. ( از دائرةالمعارف اسلام ). و رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری شود.

فرهنگ فارسی

جعفر ابن حسین بن علی شوشتری نجفی عالم و فقیه ( ف. کرند ۱۳٠۳ ه.ق . ) وی در موعظه و ارشاد مردم یدی طولی داشت . از شاگردان صاحب فصول و صاحب ضوابط و صاحب جواهر و شیخ انصاری و شریف العلمائ بود. در پایان عمر برای زیارت مشهد رضا ۴ بایران آمد و در تهران ناصر الدین شاه او را مورد احترام و تکریم قرار داد و وی در مسجد ناصری ( مسجد عالی سپهسالار ) امامت کرد. در هنگام بازگشت بعتبات در کردند درگذشت و جنازه او را به نجف بردند . او راست : اصول الدین یا الحدائق فی الصول خصائص الحسنیه مجالس البکا ئمنهج الرشاد.
( صفت ) منسوب به شوشتر ۱ - از مردم شوشتر . ۲ - لهجه مردم شوشتر . ۳ - آن چه در شوشتر به عمل آید : دیبای شوشتری . ۴ - یکی از گوشه های همایون .

فرهنگ عمید

۱. از مردم شوشتر.
۲. لهجۀ مردم شوشتر.
۳. تهیه شده در شوشتر.
۴. (اسم ) [قدیمی] نوعی پارچه یا فرش که در شوشتر بافته می شد: نگر ز سنگ چه مایه بِه است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه بِه است شوشتری (معروفی: شاعران بی دیوان: ۱۴۴ ).
۵. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه همایون.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شوشتری (ابهام زدایی). شوشتری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اسدالله شوشتری، از فقیهان اصولی و محقق امامیه و مؤلف مقابس الانوار• جعفر شوشتری، از علمای قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری و صاحب کتاب الخصائص الحسینه• سید علی شوشتری، از عرفا و فقهای شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری• قاضی نور الله شوشتری، از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم و یازدهم هجری قمری• محمدتقی شوشتری، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری• محمدامین شوشتری، از علمای منتفذ و مجاهد شیعه عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• ملامحمد بن صادق خطای شوشتری، متخلص به خطا، نویسنده و شاعر و موسیقی شناس و سیاح ایرانی• بدرالدین محمد بن اسعد یمانی شوشتری، تستری یا شوشتری، عالم و فقیه در قرن هشتم و دارای آثاری در فقه و اصول ، کلام ، منطق و فلسفه
...

[ویکی شیعه] شوشتری (ابهام زدایی). شوشتری، ممکن است به یکی از این افراد اشاره داشته باشد:

دانشنامه آزاد فارسی

از گویش های جنوب غربی، رایج در شوشتر خوزستان. همخوان ها همان همخوانی های فارسی است به اضافه w. واکه های a ou به -i تبدیل می شود، مانند xin «خون»، zuni «زانو»، xarbize «خربزه». /d/ به /z/ و /k/ به /g/ تبدیل می شوند، مانند gala «کلاغ» gombaz «گنبد». تبدیل /b/ آغاز و پایانی به o/w/ow.
50010800

پیشنهاد کاربران

دولاقشه
پالیته
یکی از علمای بزگ شوشتر ملا فیضالله شوشتر ( عصاره ) است که د ر وکیی فقیه و بسیاری از آثار علمی آمده است
( ۵ ) فیض اللّه عصاره تستری، ترجمه الرسالة المذهبّة، نسخة خطی کتابخانه ( شماره ۱ ) مجلس شورای اسلامی، ش ۲/۶۵۷.
...
[مشاهده متن کامل]

( ۶ ) فیض اللّه عصاره تستری، مفتاح الشفاء، نسخه خطی کتابخانه ( شماره ۱ ) مجلس شورای اسلامی، ش ۱/۶۵۷

بپرس