ای به حری و به آزادگی از خلق پدید
چو گلستان شکفته ز سیه شورستان.
فرخی.
بهار پربر گشته ست پای خوشه زمین بهشت خرم گشته ست خشک شورستان.
فرخی.
و اندر شورستان تخم مکار. ( منتخب قابوسنامه ص 30 ).تخم دادی مرا که کشت کنم
نفکنم تخم تو به شورستان.
ناصرخسرو.
به پیش جاهلان مفکن گزافه پند نیکو راکه دهقان تخم هرگز نفکند در ریگ و شورستان.
ناصرخسرو.
چو شورستان نباشد بوستانی چو کاشانه نباشدرهگذاری.
ناصرخسرو.
چنانکه تابش خورشید و ابر و بارانهاگهی به شورْسِتانیم و گه به بستانیم.
مسعودسعد.
هرکه خدمت و نصیحت کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که به امید زرع در شورستان تخم پراکند. ( کلیله و دمنه ).گر آید خسرو از بتخانه چین
زشورستان نیابد شهد شیرین.
نظامی.
چو آهو سبزه ای بر کوه دیده ز شورستان به گورستان رمیده.
نظامی.
و از شورستان خاکی به بوستان پاکی خرامید. ( جهانگشای جوینی ). پند به نادان باران است در شورستان. ( نفایس الفنون ). گوئیاخارستانی و شورستانی است. ( انیس الطالبین ص 141 ). سبب آنکه بیابانها و شورستانها میان قم و ری واقعاند. ( تاریخ قم ص 58 ). به روزگار ایشان خار تشبیه و خسک جبر از شورستان بدعت سر برنیاورده بود. ( نقض الفضائح ص 304 ). شورستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است از ناحیه مرغزار «اورد» به حدود فارس : و دیه گوز [ کور ] و آباده و شورستان و بسیار دیههای دیگر از این ناحیت است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 123 ).
شورستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند است و 398 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).