شوخی

/Suxi/

مترادف شوخی: استهزا، بذله، جوک، خوشمزگی، دعابه، ریشخند، لاغ، لطیفه، لودگی، متلک، مداعبت، مزاح، مسخرگی، مسخره، مطایبه، هزل، بی حیایی، بی شرمی، گستاخی، ظرافت، قذرات، لافی، ملاعبت

متضاد شوخی: جدی

معنی انگلیسی:
joke, jest, fun, gaiety, jocosity, witticism, trick, sauciness, impudence, crack, gag, humor, jape, jocoseness, jocularity, jollity, lark, play, playfulness, quip, spoof, story, waggery, monkeyshines

لغت نامه دهخدا

شوخی. ( حامص ) چرکی. دناست. درن. وسخ. پلیدی. ( یادداشت مؤلف ) :
گر از تو دل مردمان خسته شد
به شوخی درون دیده ها شسته شد.
فردوسی.
|| ( اِ ) چرک و ریم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شوخ شود. || زنگ. || زبیل و خاشاک. ( ناظم الاطباء ). || ( حامص ) بی ادبی. بی حیایی. بی شرمی. ( ناظم الاطباء )( یادداشت مؤلف ). گستاخی. دریدگی :
مر او را خرد نی و تیمار نی
به شوخیش اندر جهان یار نی.
ابوشکور.
بر در شوخی بنه شرم و خرد
وانگهی گستاخ وار اندرخرام.
ناصرخسرو.
به کوی شوخی و بی شرمی و بداندیشی
اگر بدانی من نیک چستم و چالاک.
سوزنی.
من آن کسم که چو بنهم بر اسب شوخی زین
زدن نیارد ابلیس چنگ در فتراک.
سوزنی.
اگر درسیاقت سخن دلیری کنم شوخی کرده باشم. ( گلستان ). اگرجاهلی به زبان آوری و شوخی غالب آید عجب نیست. ( گلستان ).
میگویم این زمان که سخن عرض میکنم
شوخی نگر که قطره به دریا همی برم.
ابن یمین.
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد.
حافظ.
|| سماجت. وقاحت :
یکی گفتش این خانه خلق نیست
که چیزی دهندت بشوخی مایست.
سعدی.
|| تهور. بی باکی. ( ناظم الاطباء ). چالاکی و گستاخی. بی پروائی : و مردمانی از [ غوریان ] با سلاح و آلات و دلیری و شوخی اندر حرب. ( حدود العالم ).
بدو گفت نیرنگ داری هنوز
نگردد همی پشت شوخیت کوز.
فردوسی.
بدانست لشکر که این نیست راست
به شوخی ورا سر بریدن سزاست.
فردوسی.
|| طراری. || شادی و خوشی و عشرت و سرور و خرمی. || عشوه سازی. ( ناظم الاطباء ). ناز و دلربایی. عشوه گری. شاهدی. رعنایی. طنازی :
گه گه زنی از شوخی حلقه در خاقانی
خانه همه خون بینی سر درنکنی ، دانم.
خاقانی.
رنگ شوخی به مجلس آمیزد
سنگ فتنه به لشکر اندازد.
خاقانی.
همه کارشان شوخی و دلبری
گه افسانه گوئی ، گه افسونگری.
نظامی.
به شوخی پشت بر شه کرد حالی
ز خورشید آسمان را کرد خالی.
نظامی.
هنوزم در دل از خوبی طربهاست
هنوزم در سر از شوخی شغبهاست.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - گستاخی بی شرمی بی حیایی . ۲ - خوشی عشرت . ۳ - مزاح هزل . مقابل جد جدی . یا شوخی نیست . سهل نیست آسان نیست : اداره یک مملکت شوخی نیست .

فرهنگ معین

(حامص . )۱ - گستاخی ، بی شرمی . ۲ - خوشی ، عشرت . ۳ - مزاح ، هزل . مق . جدی . ، ~ خرکی کنایه از: شوخی دور از ادب و نزاکت . ، با کسی ~ داشتن الف - با او صمیمی بودن . ب - سر به سر او گذاشتن .

فرهنگ عمید

۱. مزاح.
۲. [قدیمی] گستاخی.

واژه نامه بختیاریکا

( شَوخی ) شبیخون
رچه؛ لِقهِ لِقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سخن یا عملی که در مخاطب نوعی احساس دلپذیری ایجاد کند و او را بخنداند را شوخی گویند. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، تجارت و شهادات سخن گفته اند.
آیا دروغ گفتن از روی شوخی حرام است؟ مسئله دو صورت دارد: یکی آنکه در مقام شوخی و به قصد خنداندن دیگران، به صورت جدی از وقوع چیزی که واقع نشده خبر دهد، مانند آنکه در موقعیتی که فردی منتظر بازگشت مسافری است، کسی به دروغ، آمدن مسافرش را خبر می دهد تا او را بفریبد و حاضران را بخنداند. و دیگری آنکه سخنی را به قصد شوخی ادا کند، بدون آنکه قصد اخبار از واقع داشته باشد، حاضران نیز از این قصد وی آگاه باشند. صورت نخست، مصداق دروغ و حرام است؛ بر خلاف صورت دوم که نه مصداق دروغ و نه حرام است.
زیاده روی در شوخی، خلاف مروت
...

دانشنامه عمومی

شوخی یا مِزاح ( از عربی ) به تمایل اشخاص به ارائه تجربیات شخصی که موجب خنده و تفریح می گردد، می گویند. مردم در اکثر سنین مایل به انجام شوخی هستند و اکثریت آن ها پس از شنیدن شوخی، لبخند زده و خوش حال می شوند. نوع شوخی و مزاح بسته به موقعیت جغرافیایی، فرهنگ، سطح تحصیلات و هوش متفاوت است. برای مثال، کودکان با مسائل کم اهمیت تر مثل دیدن خیمه شب بازی یا دیدن کارتون خوش حال می شوند اما برای آن ها در سنین بالاتر دیگر خنده دار نیست. [ ۱]
به توانایی درک یا بیان جنبه های طنزآمیز موقعیت ها و مسائل، «شوخ طبعی» می گویند و به چنین اشخاصی «شوخ طبع». [ ۲]
عکس شوخی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

هزل

مترادف ها

sport (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، ورزش، الت بازی، نمایش تفریحی، شکار و ماهیگری و امثال آن

game (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی

fun (اسم)
بازی، سرگرمی، خوشی، شوخی، بازیچه

spree (اسم)
نشاط، میخوارگی، خوشی، شراب خواری، عیاشی، شوخی، ولگردی و قانونی شکنی، سرخوشی

raillery (اسم)
انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا

quiz (اسم)
امتحان، شوخی، چیز عجیب، پرسش و ازمون

jink (اسم)
گریز، طفره، شوخی، لطفه

drollery (اسم)
لودگی، شوخی، مسخرگی

persiflage (اسم)
شوخی کنایه دار، شوخی، دست انداختن کسی

jape (اسم)
گول، شوخی، لطیفه، طعنه

bob (اسم)
فریب، مسخره، ضربت، شاقول، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یا تصنیف، یک شیلینگ، اونگان

joke (اسم)
شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، مزاح، طنز

prank (اسم)
شوخی، شوخی خرکی، شوخ طبعی، شوخی امیخته با فریب، شوخی زننده

humor (اسم)
شوخی، خوش مزگی، خلق، مشرب، خاطر، خلط، تنابه

jest (اسم)
کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی

bon mot (اسم)
شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی

facetiae (اسم)
شوخی، بذله، لطایف، هزلیات، فکاهیات، مطایبات، شوخی های خارج از نزاکت

curvet (اسم)
شادی، شوخی، جست و خیز، وجد

gig (اسم)
شوخی، نیزه، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، ادم غریب، قایق پارویی سریع السیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خنده دار

lark (اسم)
خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان

funny bone (اسم)
شوخی، استخوان ارنج

pleasantry (اسم)
شوخی، بذله گویی، لطیف طبعی

jocosity (اسم)
ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی

waggery (اسم)
شوخی، بذله گویی، متلک، شوخی شیطنتامیز

witticism (اسم)
مسخره، شوخی، لطیفه، بذله گویی، لطیفه گویی

laverock (اسم)
خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان

فارسی به عربی

اختبار , حفلة , دعابة , ریاضة , قبرة , لعبة , مرح , نکتة

پیشنهاد کاربران

شوخی: این واژه در سنسکریت سوکهه sukha به معنی شادی کردن است.
شوخی =خوشمزگی -
هَزَل
در زبان لکی یا لاکی معادل شوخی واژه تیتال می باشد.
Ti tal
شوخی ( shokhi ) ( شوخی کردن )
۱ - حرف خنده دار
۲ - حرف غیر جدی
۳ - کسی را مسخره کردن
۴ - سر به سر کسی گذاشتن
شوخی کلمه ای تورکی است که به صورت شوخلوق به کار می رود و فعل شوخلوق لاشماق به معنی با هم شوخی کردن است
این واژه خودش فارسی هست
این جفنگیاتی که نوشتی چیه
غیر جدی مقابل و ضد جدی
شوخی وارِدی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای شوخی است که در اصل شوخی باردی به معنای شوخی و مزاح در لهجه ی قمی و شوخی بی مزه و سبک و خوشمزگی در لهجه و گویش تهرانی است.
Prank
لور
برابر پارسی این واژه
لاچ
است که که پس از فرنشینی تازیان
لاغ
شده است.
واژگان
بافه
بافی
و
لافی
نیز به کار رفته است به افزونه لاچ
لاچ و لافی
و گر مرد لهو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دماغ
خداوندگار سخن سعدی یگانه
!No kidding! Hey =هی!شوخی نیست!
طنز
Fun of

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس