[ویکی اهل البیت] امام محمد باقر علیه السلام در هفتم ذی الحجه سال 114 و به قولی در ربیع الاول و یا ربیع الثانی سال 114 به شهادت رسید. گفته شده که آن حضرت را حاکم مدینه ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده است و به نظر می رسد اینکار به امر هشام بن عبدالملک (خلیفه وقت) صورت گرفته است.
آن چه مسلم است این است که امام باقر علیه السلام با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید، ولی عامل و چگونگی آن به روشنی مشخص نیست. بعضی می نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک (پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم نمود. و بعضی می نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین اسب مالید و اسب را به حضور امام باقر علیه السلام آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به گونه ای که ران هایش متورم شد و سه روز به سختی در بستر بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید.
آن حضرت ساعات آخر عمر، کفن های خود را که پارچه سفیدی که با آن احرام به جا آورده بود مشخص نمود.
کلینی به سند صحیح از زراره روایت کرده است که گفت روزی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: در خواب دیدم که بر سر کوهی ایستاده ام و مردم از هر طرف آن کوه به سوی من بالا می آمدند چون مردم بسیاری در اطراف آن کوه جمع شدند به ناگاه کوه بلند شد و مردم از هر طرف آن فرو می ریختند، تا آن که جماعتی بر آن کوه باقی ماندند و این اتفاق پنج مرتبه تکرار شد، گویا آن حضرت این خواب را به وفات خود تعبیر فرموده بود، که بعد از گذشت پنج شب از این خواب به رحمت ایزدی پیوستند.
در کافی و بصائر الدرجات و سایر کتاب های معتبر روایت کرده اند که حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: که پدرم بیماری سختی گرفته بود و بیشتر مردم از بیماری حضرت ترسیدند و اهل بیت آن حضرت را به گریه درآمدند که امام باقر علیه السلام فرمود: من در این بیماری از دنیا نخواهم رفت زیرا دو نفر نزد من آمدند و به من چنین خبر دادند پس از آن بیماری صحت یافت و مدتی و سالم بود. و برای من زمین را بشکاف و گود کن زیرا که من فربه هستم و در زمین مدینه برای من نمی توان لحد ساخت.
علت فرمایش حضرت آن است که زمین های مدینه سخت بودند به جای آن که قبر را به اندازه قد متوسط انسان گود کنند، معمولاً برای قبر در آن زمین ها لحد درمی آوردند یعنی حفره ای به اندازه جسد در دیوار قبر در سمت قبله درست می کردند و چون امام صادق علیه السلام فربه و چاق بودند و در دیوار قبر به سختی جای می گرفتند، لذا وصیت کردند که زمین را برای این امر گود نمایند تا ایشان به آسانی و بدون مشکل در قبر شریفشان جای گیرند.
پس گفتم: ای پدر بزرگوار من امروز تو را از همه وقت سالم تر می بینم و ناراحتی در تو مشاهده نمی کنم حضرت فرمود: آن دو نفر که در آن بیماری صحت و سلامت من را خبر دادند در این بیماری به نزد من آمدند و گفتند: در این مریضی به عالم آخرت رحلت می نمایی و به روایت دیگری فرمود: که ای فرزند، مگر نشنیدی حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام من را از پس دیوار ندا کرد که ای محمد بیا و زود باش که ما انتظار تو را می کشیم.
آن چه مسلم است این است که امام باقر علیه السلام با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید، ولی عامل و چگونگی آن به روشنی مشخص نیست. بعضی می نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک (پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم نمود. و بعضی می نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین اسب مالید و اسب را به حضور امام باقر علیه السلام آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به گونه ای که ران هایش متورم شد و سه روز به سختی در بستر بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید.
آن حضرت ساعات آخر عمر، کفن های خود را که پارچه سفیدی که با آن احرام به جا آورده بود مشخص نمود.
کلینی به سند صحیح از زراره روایت کرده است که گفت روزی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: در خواب دیدم که بر سر کوهی ایستاده ام و مردم از هر طرف آن کوه به سوی من بالا می آمدند چون مردم بسیاری در اطراف آن کوه جمع شدند به ناگاه کوه بلند شد و مردم از هر طرف آن فرو می ریختند، تا آن که جماعتی بر آن کوه باقی ماندند و این اتفاق پنج مرتبه تکرار شد، گویا آن حضرت این خواب را به وفات خود تعبیر فرموده بود، که بعد از گذشت پنج شب از این خواب به رحمت ایزدی پیوستند.
در کافی و بصائر الدرجات و سایر کتاب های معتبر روایت کرده اند که حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: که پدرم بیماری سختی گرفته بود و بیشتر مردم از بیماری حضرت ترسیدند و اهل بیت آن حضرت را به گریه درآمدند که امام باقر علیه السلام فرمود: من در این بیماری از دنیا نخواهم رفت زیرا دو نفر نزد من آمدند و به من چنین خبر دادند پس از آن بیماری صحت یافت و مدتی و سالم بود. و برای من زمین را بشکاف و گود کن زیرا که من فربه هستم و در زمین مدینه برای من نمی توان لحد ساخت.
علت فرمایش حضرت آن است که زمین های مدینه سخت بودند به جای آن که قبر را به اندازه قد متوسط انسان گود کنند، معمولاً برای قبر در آن زمین ها لحد درمی آوردند یعنی حفره ای به اندازه جسد در دیوار قبر در سمت قبله درست می کردند و چون امام صادق علیه السلام فربه و چاق بودند و در دیوار قبر به سختی جای می گرفتند، لذا وصیت کردند که زمین را برای این امر گود نمایند تا ایشان به آسانی و بدون مشکل در قبر شریفشان جای گیرند.
پس گفتم: ای پدر بزرگوار من امروز تو را از همه وقت سالم تر می بینم و ناراحتی در تو مشاهده نمی کنم حضرت فرمود: آن دو نفر که در آن بیماری صحت و سلامت من را خبر دادند در این بیماری به نزد من آمدند و گفتند: در این مریضی به عالم آخرت رحلت می نمایی و به روایت دیگری فرمود: که ای فرزند، مگر نشنیدی حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام من را از پس دیوار ندا کرد که ای محمد بیا و زود باش که ما انتظار تو را می کشیم.
wikiahlb: شهادت_امام_باقر_علیه_السلام