شنش

لغت نامه دهخدا

شنش. [ ش َ ] ( اِ ) نی و چوبی باشد که ندافان پنبه را به آن گردآوری کنند و پنبه زده را از این رو به آن رو گردانند. ( برهان ). نی را گویند که پنبه را ندافان بدان گرد آورند و آن را شغش نیز نامند. ( فرهنگ جهانگیری ). چوبی را گویند که ندافان بدان پنبه را گردانند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوبی که ندافان پنبه و پشم را بدان گردآوری کرده و زیر و رو نمایند. ( ناظم الاطباء ).

شنش. [ ش َ ن َ ] ( ع اِ ) در عربی خرمایی را گویند که دانه آن هنوز سخت نشده باشد. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

چوبیکه ندافان پنبه و پشم را بدان گرد آوری کرده و آن را شغش نیز نامند .

گویش مازنی

/shonesh/ لرزش شدید لرزش شدید بدن & استفراغ قی

پیشنهاد کاربران

بپرس