شفایی اصفهانی
لغت نامه دهخدا
نظر به جانب او بی نظر توان کردن
حجاب چهره عشاق عین بینایی است
ببین و هیچ مبین و بدان وهیچ مدان
که خاکپای ادب کیمیای دانایی است.غم عالم پریشانم نمی کرد
سر زلف پریشان آفریدند
نمی ترسید از دوزخ شفایی
غم جانسوز هجران آفریدند.دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند.
( از مجمعالخواص ص 204 ) ( ریاض العارفین ص 212 ) ( فرهنگ سخنوران ). و رجوع به مجمعالفصحاء ج 2 ص 21 و فرهنگ سخنوران شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید