شطور
لغت نامه دهخدا
شطور. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شَطر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شطر شود.
شطور. [ ش ُ ] ( ع مص ) مصدر به معنی شطارة. ( ناظم الاطباء ). خشک یا دراز شدن یک پستان گوسفند نسبت به دیگری. رجوع به شطارة شود. || برغم مردمان دور گردیدن از ایشان. ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دور شدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || نظر کردن بسوی کسی به روشی که گویا دیگری را هم می نگرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به گوشه چشم نگریستن. ( المصادر زوزنی ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید