شروق
فرهنگ اسم ها
معنی: برآمدن آفتاب، طلوع کردن
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
چون ز روی این زمین تابد شروق
من چرا بالا کنم رو در عیوق.
مولوی.
|| ( مص ) شکافتن گوش گوسپند و جز آن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج به نقل از منتخب اللغات ). || دراز شدن درخت خرما. ( از اقرب الموارد ).فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سلیم
شروق: واژه ای اربی و جمع شرق ست که در فارسی برابری اش برآمدن های آفتاب یا خورشید ست که نمی توانیم برآمدن خورشید معنی اش کنیم یا بهتر بنویسم برآمدن همیشگی آفتاب که چندین و چندین میلیون ساله که پی در پی می آید نه یکبار که بخاهیم مفرد بکار ببریم.
شروق: واژه ای اربی و جمع شرق ست که در فارسی برابری اش برآمدن های آفتاب یا خورشید ست که نمی توانیم برآمدن خورشید معنی اش کنیم یا بهتر بنویسم برآمدن همیشگی آفتاب که چندین و چندین میلیون ساله که پی در پی می آید نه یکبار که بخاهیم مفرد بکار ببریم.