( شرم آلود ) شرم آلود. [ ش َ ] ( ن مف مرکب ) شرمنده و شرمگین و خجل و شرمنده روی. ( ناظم الاطباء ) : روی شرم آلود او زیور نمی گیرد به خود شبنم بیگانه را ره نیست در بستان او.
صائب تبریزی ( از آنندراج ).
چشم شرم آلود او را مردمک چون مهر شرم از پریشان گردی نظاره دارد درحصار.