[ویکی اهل البیت] سید عبدالحسین، فرزند سید یوسف شرف الدین موسوی عاملی است. مادرش بانوی بزرگوار، زهرا صدر دختر مرحوم آیت الله سید هادی صدر، فرزند سید محمدعلی و خواهر مرجع تقلید نامی، سید حسن صدر بوده است. نسب پاک و درخشان او با 31 واسطه به ابراهیم المرتضی بن موسی بن جعفر علیهم السلام می پیوندد.
علامه شرف الدین در سال 1290 هـ.ق در شهر مذهبی کاظمین متولد شد. وی در دامان پرمهر مادری پاکدامن و مهربان و تحت نظارت پدری عالم و روحانی، پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش سید یوسف تصمیم گرفت برای گذراندن مراحل عالی تحصیل، به نجف اشرف مهاجرت کند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبدالحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه کاروانی راهی کوی یار و کعبه آمال دل های حق طلب، نجف اشرف شدند.
در آن شهر ولایت، عبدالحسین، رشد و نمو کرد. در شش سالگی به مکتبخانه رفت و در هفت سالگی می توانست قرآن را با صوتی دلنشین و لحنی زیبا قرائت کند و این امر موجب امیدواری پدر و مادرش نسبت به آینده او شد.
سید عبدالحسین پس از بازگشت با پدرش از نجف به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتی و ابتدایی را در آن جا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتی را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمدصادق اصفهانی و شیخ علی بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت.
هفده ساله بود که با دخترعموی خود ازدواج کرد و برای تکمیل تحصیلات خویش به عراق روانه گردید و پس از طی تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسی فقها و مراجع عظام و عالی قدر در شهرهای مختلف به طلب علم نشست، که از جمله ایشان می توان به شیخ حسن کربلایی (متوفی 1322 هـ.ق)، شیخ محمد طه نجف (متوفی 1322 هـ.ق)، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (متوفی 1329 هـ.ق) سید محمدکاظم یزدی (متوفی 1337 هـ.ق) سید اسماعیل صدر (متوفی 1338 هـ.ق) شیخ فتح الله شریعت اصفهانی (متوفی 1339 هـ.ق) و سید حسن صدر (متوفی 1354 هـ.ق) اشاره نمود.
32 ساله بود که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد و با دریافت چندین اجازه اجتهاد، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وی به اتفاق پدر و برادر دانشمندش، حوزه علمیه ای در آنجا تشکیل داد؛ ولی مدتی نگذشت که پدر و اندکی بعد برادر خود را از دست داد. زمان زیادی نگذشت که مردم جبل عامل رهبر واقعی و راهنمای حقیقی خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحی اش اعلام همکاری نمودند.
زندگی او بر اساس قرآن کریم، روایات اخلاقی و سیره عملی ائمه طاهرین علیهم السلام و علمای صالح سلف طرح ریزی شده بود. در این مقال، اشاره ای اجمالی به ویژگی های اخلاقی و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:
اخلاص علامه شرف الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آن جا که نواده ایشان، استاد سید حسین شرف الدین در این باره می نویسد: «مدرسه ای بود در صور که مخالفان سیاسی پدربزرگ آن را اداره می کردند. هنگامی که بچه بودم، یک روز عصر به نزدیک آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب کردم که موجب شد زیان هایی اندک به مدرسه وارد آید و این بدان علت بود که من تحت تأثیر درگیری های سیاسی قرار گرفته بودم که میان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از نماز عشاء به خانه ما آمد. من با خوشحالی پیش دویدم. او مرا از آن کار شدیداً بازخواست کرد و گفت: مشکلات سیاسی من در ارتباط با دین است. من با مخالفان سیاسی خود برای خدا درگیر می شوم؛ اما آنان برای منافع شخصی خود مشکل آفرینی می کنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس کردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیری مسیحی نجات دهم، به ویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجانی قرار دادم. مخالفان من نیز همین کار را کرده اند؛ اگر چه برای رقابت من، یعنی آنان نیز مدرسه ای درست کرده اند برای طبقات پایین شیعه. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بکشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده کنم، چه بهتر! و اگر این کار را نتوانم، چون آنان می خواهند با من رقابت کنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره کنند و در این صورت کاری که مورد رضای الهی است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من».
علامه شرف الدین در سال 1290 هـ.ق در شهر مذهبی کاظمین متولد شد. وی در دامان پرمهر مادری پاکدامن و مهربان و تحت نظارت پدری عالم و روحانی، پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش سید یوسف تصمیم گرفت برای گذراندن مراحل عالی تحصیل، به نجف اشرف مهاجرت کند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبدالحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه کاروانی راهی کوی یار و کعبه آمال دل های حق طلب، نجف اشرف شدند.
در آن شهر ولایت، عبدالحسین، رشد و نمو کرد. در شش سالگی به مکتبخانه رفت و در هفت سالگی می توانست قرآن را با صوتی دلنشین و لحنی زیبا قرائت کند و این امر موجب امیدواری پدر و مادرش نسبت به آینده او شد.
سید عبدالحسین پس از بازگشت با پدرش از نجف به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتی و ابتدایی را در آن جا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتی را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمدصادق اصفهانی و شیخ علی بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت.
هفده ساله بود که با دخترعموی خود ازدواج کرد و برای تکمیل تحصیلات خویش به عراق روانه گردید و پس از طی تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسی فقها و مراجع عظام و عالی قدر در شهرهای مختلف به طلب علم نشست، که از جمله ایشان می توان به شیخ حسن کربلایی (متوفی 1322 هـ.ق)، شیخ محمد طه نجف (متوفی 1322 هـ.ق)، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (متوفی 1329 هـ.ق) سید محمدکاظم یزدی (متوفی 1337 هـ.ق) سید اسماعیل صدر (متوفی 1338 هـ.ق) شیخ فتح الله شریعت اصفهانی (متوفی 1339 هـ.ق) و سید حسن صدر (متوفی 1354 هـ.ق) اشاره نمود.
32 ساله بود که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد و با دریافت چندین اجازه اجتهاد، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وی به اتفاق پدر و برادر دانشمندش، حوزه علمیه ای در آنجا تشکیل داد؛ ولی مدتی نگذشت که پدر و اندکی بعد برادر خود را از دست داد. زمان زیادی نگذشت که مردم جبل عامل رهبر واقعی و راهنمای حقیقی خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحی اش اعلام همکاری نمودند.
زندگی او بر اساس قرآن کریم، روایات اخلاقی و سیره عملی ائمه طاهرین علیهم السلام و علمای صالح سلف طرح ریزی شده بود. در این مقال، اشاره ای اجمالی به ویژگی های اخلاقی و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:
اخلاص علامه شرف الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آن جا که نواده ایشان، استاد سید حسین شرف الدین در این باره می نویسد: «مدرسه ای بود در صور که مخالفان سیاسی پدربزرگ آن را اداره می کردند. هنگامی که بچه بودم، یک روز عصر به نزدیک آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب کردم که موجب شد زیان هایی اندک به مدرسه وارد آید و این بدان علت بود که من تحت تأثیر درگیری های سیاسی قرار گرفته بودم که میان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از نماز عشاء به خانه ما آمد. من با خوشحالی پیش دویدم. او مرا از آن کار شدیداً بازخواست کرد و گفت: مشکلات سیاسی من در ارتباط با دین است. من با مخالفان سیاسی خود برای خدا درگیر می شوم؛ اما آنان برای منافع شخصی خود مشکل آفرینی می کنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس کردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیری مسیحی نجات دهم، به ویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجانی قرار دادم. مخالفان من نیز همین کار را کرده اند؛ اگر چه برای رقابت من، یعنی آنان نیز مدرسه ای درست کرده اند برای طبقات پایین شیعه. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بکشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده کنم، چه بهتر! و اگر این کار را نتوانم، چون آنان می خواهند با من رقابت کنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره کنند و در این صورت کاری که مورد رضای الهی است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من».
wikiahlb: شرف_الدین_لبنانی