شبدیز

/Sabdiz/

معنی انگلیسی:
black, dark, night, name of the horse of khosrow parviz, shabdiz, night-coloured

فرهنگ اسم ها

اسم: شبدیز (دختر) (فارسی) (تلفظ: diz šab) (فارسی: شَبديز) (انگلیسی: diz shab)
معنی: شب رنگ، ( در قدیم ) سیاه رنگ ( اسب )، ( در موسیقی ایرانی ) از الحان باربد، کنایه از آسمان، زمانه، روزگار، دنیا، عالم، ( اَعلام ) نام اسب خسرو پرویز ( پادشاه ساسانی )
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

شبدیز. [ ش َ ] ( ص مرکب ) مرکب از شب و دیز به معنی سیاه. شب رنگ. سیاه فام. مانند شب در سیاهی. و مؤلف سراج گوید: دیز مبدل دیس است به معنی مانند. ( از فرهنگ نظام ). || ( اِخ ) نام اسپ خسروپرویز بوده. گویند چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد چه دیز به معنی رنگ باشد و گویند از همه اسبان چهار وجب بلندتر بود و آن را از روم آورده بودند و بعضی گویند شبدیز و گلگون هر دو از یک مادیان بهم رسیده اند و چون او را نعل بستندی به ده میخ بر دست و پایش محکم کردندی و هر طعامی که خسرو خوردی او را نیز خورانیدندی و چون شبدیز بمرد خسرو او را کفن و دفن کرد و صورت او را فرمود بر سنگ نقش کردند و هرگاه که بدان نگریستی بگریستی و صورت شبدیز که خسرو بر آن سوار میشد،در کرمان است. ( از برهان ) . نام اسب خسروپرویز پادشاه ساسانی ایران بود. در تاریخ طبری در باب اسب مذکور چنین آمده است : خسرو را اسبی بود شبدیزنام و از همه اسبهای جهان به چهار بدست بلندتر بود و از روم بدست او افتاده بود، چون نعل بر دست و پای او بستندی بر هر یکی هشت میخ محکم کردندی و هر طعام که خسروپرویز خوردی شبدیز خوردی چون آن اسب بمرد، فرمود تا صورت او را بر سنگ نقش کردند - انتهی. چون اسب مذکور سیاه رنگ بوده شبدیز نامیده شد و دیز به معنی سیاه است ومعنی لفظ دیز ( سیاه ) مانند شب است. ( از فرهنگ نظام ). اسب سیاه خسروپرویز است. «دیز» و «دیس » هر دو حرف تشبیه و تندیس و شبدیز به معنی «تن مانند» و «شب مانند» میباشند. ( گنجینه گنجوی ص 297 ). مؤلف معجم البلدان شرح مبسوطی درباره شبدیز آورده و سپس قصیده ای از خالدالفیاض آورده است و از جمله گوید :
والملک کسری شهنشاه تقنصه
سهم بریش جناح الموت مقطوب
اذکان لذته شبدیز یرکبه
و غنج شیرین والدیباج والطیب.
ابوعمران کسروی گوید :
وهم نقروا شبدیز فی الصخرعبرةً
و راکبه برویز کالبدر طالعُ.
بر آخر بسته دارد ره نوردی
کزو درتک نبیند باد گردی
سبق برده زو هم فیلسوفان
چو مرغابی نترسد ز آب طوفان
به یک صفرا که بر خورشید راند
فلک را هفت میدان باز ماند
به گاه کوه کندن آهنین سم
گه دریا بریدن خیزران دم
زمانه گردش و اندیشه رفتار
چو شب کارآگه و چون صبح بیدار
نهاده نام آن شبرنگ شبدیز
بر او عاشق تر از مرغ شب آویز.
نظامی.
- راه شبدیز ؛ یکی از سی لحن باربد، مطرب و شاعر خسروپرویز. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

طاق بستان ( که تصویر خسرو پرویز شبدیز بر آن نقش شده ) .
شب رنگ، مانندشب، نام اسب خسروپرویز، سیاهرنگ
شب رنگ سیاه فام . یا شبدیز نقره خنگ . ۱ - آسمان . ۲ - زمانه . روزگار . ۳ - دنیا عالم .

فرهنگ معین

(شَ ) (ص مر. ) شب رنگ ، سیه فام ، نام اسب خسرو پرویز.

فرهنگ عمید

۱. سیاه رنگ.
۲. (اسم ) (موسیقی ) از الحان سی گانۀ باربد: چو در شب برگرفتی راه شبدیز / شدندی جملهٴ آفاق شب خیز (نظامی۱۴: ۱۸۱ ).

دانشنامه عمومی

شبدیز ( به معنی شب رنگ و شب مانند ) [ ۱] اسب سیاه رنگ مهین خانم، عمه شیرین همسر خسروپرویز بود [ ۲] که در نهایت تحت تملک خسرو پرویز قرار گرفت که بسیار مورد علاقهٔ وی بود و گفته بود هرکس خبر مرگ شبدیز را بیاورد اعدام خواهد کرد. اساس بیستون و شکل شبدیز همیدون در مداین کاخ پرویز
طبق داستانی که قدیمی ترین آن در شعر عربی خالد بن فیاض است، پس از مرگ شبدیز باربد قطعه ای بسیار غمناک برای خسرو پرویز اجرا کرد و در آن به تلویح به این خبر اشاره کرد، خسرو پرویز این را فهمید و گریست و گفت «شبدیز مرد!» و باربد گفت «این را شاه گفت» و بدین ترتیب از مرگ رهایی یافت. مشابه این داستان در منابع دیگر نیز آمده است. [ ۳] [ ۴]
عکس شبدیزعکس شبدیز
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نام اسب لهراسپ ، گشتاسپ ، بهرام گور و خسروپرویز در روایت های افسانه ای و تاریخی ایران، در میان اسب های تاریخی و افسانه ای شاهان ایرانی که با نام شبدیز شناخته اند، شبدیز خسروپرویز با تندیس خسروپرویز سوار بر اسب در طاق بستان ، شخصیتی تاریخی پیدا کرده است . دربارۀ آن نقل است که از همۀ اسبان جهان چهار وجب بلندتر بود و آن را از روم آورده بودند. به شبدیز از همان طعام خسروپرویز می دادند. چون شبدیز بمرد، خسروپرویز گفت تا صورت آن را بر سنگ نقش کردند و هر وقت که دلش برای شبدیز تنگ می شد، به آن نقش نگاه می کرد و می گریست . ابودلف و یاقوت حموی در کتاب های خود دربارۀ این اسب سخن رانده اند. یاقوت، ماجرای بیماری و مرگ شبدیز را در پیوند با باربد می آورد و پس از آن به ستودن کار هنرمند سنگ تراش می پردازد.

پیشنهاد کاربران

برای رفع و دفع اشتباه:
شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� نام اسب خسروپرویز، چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت:
خسرو پرویز، پرهیز می کرد که هر غذایی را در هنگام شب بخورد لذا گفته بود برای من هر شب دیزی یا همان آبگوشت بیاورید و برای اسب من هم یک دیس گندم یا جو بدهید تا قوه و نیرویش، همیشه پابرجا باشد.
قطعا قلب خسرو پرویز شبدیز و سیاه بود که نامه پیامبر اسلام ( ص ) را پاره کرد.
شب خیز. [ ش َ ]� شب خیزنده. آنکه شبها برخیزد. کسی که در شب از خواب برمیخیزد، مثل : عابد شب خیز. کسی که برای عبادت شب هنگام از خواب برخیزد. || چیزی که شب برخیزد مثل ناله شب خیز.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت:
شب از رختخواب برخیز، البته ابتدا نیم خیز شو و سپس کاملا شب خیز شو، ختم کلام، پاشو نماز بخون.
شبگیر. [ ش َ ] صبح و سحرگاه. وقت سحر. پیش از صبح. اول صبح. || حرکت کردن مسافر قبل از صبح تا روز به منزل برسد. || کسی که در آخر شب برای عبادت برخیزد. || شب. || آخر شب. || نام مرغی است که در وقت صبح صدای حزین کند. هر حیوانی که در شب بخواند و تغنی کند.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت:
پرنده ای مثل مرغ عشق که به شب گیر می دهد و شروع به خواندن می کند و تا خود صبح می خواند و عده ای را هم بدخواب می کند شب گیر می گویند. یا حیوانی که در شب هنگام، جایی گیر کرده و نمی تواند خود را رها کند و صاحب حیوان یا مردم هم در خوابند و بی زبون، تا صبح ناله می کند شبگیر می گویند.
شبگیر کردن. [ش َ ک َ دَ ] صبح بسیار زود حرکت کردن کاروان.
چون شمع صبحگاه به بسمل رسیده ایم
شبگیر کرده ایم و به منزل رسیده ایم ( باقر کاشی ) .
شبگرد. [ ش َ گ َ ] کسی که در شب گردش میکند. شبرو. || پاسبان که شب برای نگهبانی خانه ها و بازار گردش کند. || رند و بی باک. || دزد. || ماه و قمر.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت:
نیازی به بازی با کلمات نیست، همه موارد بالا برای شبگرد، عادی و منطقی است. کسی که شب می گردد اگر در آسمان است، قمر است که شب خودنمایی می کند و اگر در زمین است یا کارش این گونه است مثل پاسبان و نیروی انتظامی یا از تاریکی شب می خواهد سوءاستفاده کند مثل دزد یا جوانی که بی باک است و� باید سریع به او زن داد که دیگر چنین نکند.

دکتر کزازی در مورد واژه ی " شبدیز " می نویسد : ( شبدیز که ریختی است دیگر از شبدیس نامی است که بر اسپان تیره فام می نهاده اند؛ اسبانی از گونه ی بارگیِِ سیاوش و باره ی خسرو پرویز . ) )
( ( من و رستم و اسب شبدیز و تیغ!
...
[مشاهده متن کامل]

نیارد بر او سایه گسترد میغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۵۳. )

در زبان ما تات های خراسان شمالی دیز یعنی میزان یعنی همه چی رو ردیف و روال درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است. رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه
...
[مشاهده متن کامل]
یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گیم دیز بنداز. یا وقتی غذا همه چیش روبرا باشه می گیم همه چیش دیزه. بازی دوز هم وقتی سه تا مهره باهم ردیف می شوند اصطلاحاً می گن دوز شد. شبدیز هم اینجا یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی

شبدیز= شب دیز
دیز با تلفظdez درزبان کردی به معنای بد رنگ ، بد بیار ، رنگهای بد معمولا خاکستری، تاریک و تیره
مثل رنگ شب هستند که رنگهای ناخوشایند به حساب میان
شبدیز
نام اسب خسرو پرویز
سیاه رنگ، به رنگ شب

بپرس