شاهترج

لغت نامه دهخدا

شاهترج. [ ت َ رَ / رِ ] ( معرب ، اِ مرکب ) معرب شاه تره. شهترج. گیاهی است که برگ و دانه آن جهت خارش و جرب سودمند باشد و معنی آن سلطان البقول است. ( از اقرب الموارد ). شاه تره. برگ و دانه آن جرب و حکه و تبهای کهنه را نافع است. ( منتهی الارب ) ( از دزی ج 1 ص 717 ) ( از آنندراج ). اصطفان. سقسما. جنجیدیون. ملک البقول ، کزبرة الحمار [ الحمام ]قافنوس. کبعد یا کبعیدیون. شاتراج. بقلةالملک. سلطان البقول قیاسوسی. دخانی : شاهترج. معروف است طعمش تلخ بود. ( نزهة القلوب ). و رجوع به مخزن الادویه. تذکره ٔضریر انطاکی ترجمه ابن بیطار به فرانسه و تحفه حکیم مؤمن و مخزن الادویه و نیز رجوع به شاهتره شود.

فرهنگ فارسی

گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است برخی گونه ها نیز دو ساله اند ارتفاعش بین ۲٠ تا ۸٠ سانتیمتر میرسد و غالبا در باغ ها و مزارع و کشت زارها به طور فراوان میروید . ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و رگها متناوب و دارای بریدگی ها بسیار می باشد . گلهایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی است . قسمت مورد استفاده این گیاه شاخه های گلدار آن است که به حالت تازه یا خشک مصرف میشوند .

فرهنگ عمید

= شاه تره

پیشنهاد کاربران

بپرس