لغت نامه دهخدا
شامات. ( اِخ ) بر تمام نواحی شام اطلاق شود. بلاد شام. ( از معجم البلدان ). رجوع به شام شود.
شامات. ( اِخ ) نام دهی بزرگ از اطراف نیشابور باشد طول آن از مسجد جامع نیشابور تا حدود بست از سمت قبله شانزده فرسخ و عرض آن از حدود بیهق و رخ چهارده فرسخ و دارای بیش از سیصد قریه است. ( از معجم البلدان ). لسترنج نویسد: یکی از چهار روستای آباد و حاصلخیز نیشابور است. ( سرزمینهای خلافت شرقی ص 143 ).
شامات. ( اِخ ) تیره ای است از قبیله بِلی بحدود حجاز. ( از معجم قبایل العرب ص 132 ).
شامات.( اِخ ) شهری است [ در ناحیت کرمان ] میان سیرگان و بم. جایی سردسیر و هوایی درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. ( حدود العالم ). لسترنج نویسد: در فاصله یک روز راه از خاور سیرجان سر راه رایین محلی است موسوم به شامات که باغستانها و تاکستانهای مهم دارد این شهر را کوهستان نیز میگویند. یاقوت آرد: گویند در ناحیه کوهستانی و شش فرسخی سیرجان کرمان رستاقی است بدین نام. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
شهری است میان سیرگان و بم . جایی سرد سیر و هوایی درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار .
دانشنامه عمومی
شامات (ربع). شامات، نام یکی از بخش های چهارگانه نیشابور ( شهر کهن ) که در حوزه جنوب و جنوب شرقی دشت شهر کنونی نیشابور قرار داشته و به خاطر قنات ها و کشتزارهایش معروف بوده است. نام دیگر این ناحیه، تکاب ( تک آب ) است و گروهی از عالمان، محدثان و ادیبان از آنجا برخواسته اند. کدکن، زادگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری از توابع ربع شامات بوده است.
واژه شامات، واژه ای عربی است که جمع شامَة است. [ ۱] شامه؛ خال بدن، اثر و نشان سیاه بر روی زمین؛ لکه های ماه و چون اینها را گویند[ ۲] دهخدا، همچنین به نقل از منتهی الارب و ناظم الاطباء، شامات را جمع «شامه» و به معنی «خال های زیبایی» آورده و به نقل از «انساب» سمعانی، شاماتی را منسوب به شامات، یکی از ارباع ( ربع های ) نیشابور، ضبط کرده است. [ ۳] یاقوت حموی در وجه تسمیه ربع شامات نوشته است هنگامی که عبدالله بن عامر کریز از این ناحیه می گذشت چون منطقه ( احتمالاً بخشی از آن ) را بایر و بدون کشت دید گفت: «ما هذه الشامات؟» ( این خال های زیبایی چیست؟ ) . از آن پس، این منطقه، شامات نامیده شد. [ ۴]
شامات، نام یکی از رَبع ( بخش ) های چهارگانه نیشابور قدیم است. [ ۵] که از چهار سو، شهر نیشابور را در میان گرفته بودند و آن ها عبارتند از: شامات، ریوند، مازل، بشتفروش. [ ۶] ربع ها نیشابور، از مرکز شهر ( مسجد جامع ) ، در جهت صحرا و کوه، به چهار طرف، تا انتهای حدود و مرزهای ولایت ( شهرستان ) کشیده می شد. آنچه پیوسته به شهر بود «محله» و آنچه در صحرا و کوه بود «ربع» نامیده می شد. [ ۷]
طول ربع شامات، از مسجد جامع بود تا حدود بُشت ( = پُشت، بُست، ترشیز، کاشمر کنونی ) و عرض آن، از مرز ولایت بیهق تا ولایت رخ کشیده می شد. طول این ناحیه، شانزده فرسنگ و عرض، آن چارده فرسنگ بود و بیش از سیصد روستا را در خود، جای داده بود. و راه نیشابور به فارس و کرمان، از سمت قهستان، از این ربع می گذشت. [ ۸]
محمد مقدسی، شامات را بخشی پهناور با روستاهای نیکو و پُر از کشتزار توصیف نموده و یادآور شده است که آن را تک آب نیز می نامند؛ زیرا پایین ترین روستاها است و آب ها به سویش روان هستند، پایان کاریزها بدان سوی است و به این خاطر، در همه قصبه ( شهرستان ) مشهور است. [ ۹] همچنین در تاریخ الحاکم، از چند وادی ( کاریز ) نام برده شده که یکی از آنها «وادی شامات» است. [ ۵] به گفته مقدسی؛ این ربع، شهرکی ندارد، میوه بسیار نیز ندارد و همه کشتزار است. [ ۹]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفواژه شامات، واژه ای عربی است که جمع شامَة است. [ ۱] شامه؛ خال بدن، اثر و نشان سیاه بر روی زمین؛ لکه های ماه و چون اینها را گویند[ ۲] دهخدا، همچنین به نقل از منتهی الارب و ناظم الاطباء، شامات را جمع «شامه» و به معنی «خال های زیبایی» آورده و به نقل از «انساب» سمعانی، شاماتی را منسوب به شامات، یکی از ارباع ( ربع های ) نیشابور، ضبط کرده است. [ ۳] یاقوت حموی در وجه تسمیه ربع شامات نوشته است هنگامی که عبدالله بن عامر کریز از این ناحیه می گذشت چون منطقه ( احتمالاً بخشی از آن ) را بایر و بدون کشت دید گفت: «ما هذه الشامات؟» ( این خال های زیبایی چیست؟ ) . از آن پس، این منطقه، شامات نامیده شد. [ ۴]
شامات، نام یکی از رَبع ( بخش ) های چهارگانه نیشابور قدیم است. [ ۵] که از چهار سو، شهر نیشابور را در میان گرفته بودند و آن ها عبارتند از: شامات، ریوند، مازل، بشتفروش. [ ۶] ربع ها نیشابور، از مرکز شهر ( مسجد جامع ) ، در جهت صحرا و کوه، به چهار طرف، تا انتهای حدود و مرزهای ولایت ( شهرستان ) کشیده می شد. آنچه پیوسته به شهر بود «محله» و آنچه در صحرا و کوه بود «ربع» نامیده می شد. [ ۷]
طول ربع شامات، از مسجد جامع بود تا حدود بُشت ( = پُشت، بُست، ترشیز، کاشمر کنونی ) و عرض آن، از مرز ولایت بیهق تا ولایت رخ کشیده می شد. طول این ناحیه، شانزده فرسنگ و عرض، آن چارده فرسنگ بود و بیش از سیصد روستا را در خود، جای داده بود. و راه نیشابور به فارس و کرمان، از سمت قهستان، از این ربع می گذشت. [ ۸]
محمد مقدسی، شامات را بخشی پهناور با روستاهای نیکو و پُر از کشتزار توصیف نموده و یادآور شده است که آن را تک آب نیز می نامند؛ زیرا پایین ترین روستاها است و آب ها به سویش روان هستند، پایان کاریزها بدان سوی است و به این خاطر، در همه قصبه ( شهرستان ) مشهور است. [ ۹] همچنین در تاریخ الحاکم، از چند وادی ( کاریز ) نام برده شده که یکی از آنها «وادی شامات» است. [ ۵] به گفته مقدسی؛ این ربع، شهرکی ندارد، میوه بسیار نیز ندارد و همه کشتزار است. [ ۹]
wiki: شامات (ربع)
پیشنهاد کاربران
در شرق خراسان را داریم و در غرب شام را.
احتمال بسیار زیاد این واژه از ریشه شام و شب پارسی است.
احتمال بسیار زیاد این واژه از ریشه شام و شب پارسی است.
شاه مبهوت و ناچار است. شامات ساخته شده از ارکان شاه مات است که در بازی شطرنج زمان پیروزی به کار می رود. در زبان انگلیسی پس از تغییرات به checkmate تبدیل شده است.