[ویکی فقه] سیف الله ایسی میانجی، از علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
در اواخر دهه ی شصت که این جانب درباره ی علما و مشاهیر شهرستان میانه ، تحقیق می کردم، هر از چندگاهی جهت گرفتن اسامی و تکمیل اطلاعات، به محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی احمدی میانجی مشرف می شدم. شاید به گزاف نگفته باشم که در همه این دیدارها، معظم له، با یک عنایت و علاقه ی خاصی در مورد یکی از علمای میانه، بیش از دیگران تاکید. توصیه داشتند و هر بار بالخصوص سؤال می کردند: درباره ی او چه کار کردم؟ آیا سرنخی به دست آوردم یا نه؟» با این که مرحوم آیت الله احمدی اهل فقه بود و چندان ذوق فلسفی نداشت، تاکید معظم له بر تحقیق درباره ی یک شخصیت فلسفی، برایم جالب و قابل تامل بود. چون آن ایام، حقیر در آغاز راه بودم، چندان توجهی به این تاکیدها نداشتم و از طرفی نام این شخصیت را تازه می شنیدم و بسیار هم برایم نامانوس بود. لذا موضوع را خیلی جدی نمی گرفتم. تا این که یک روز در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی برای اولین بار و اتفاقی با آثار فلسفی او آشنا شدم و مقداری از شرح حال و مبانی فکری و فلسفی او را به دست آوردم. آن گاه به فلسفه ی عنایت و تاکید مرحوم آیت الله میانجی واقف شدم و تحقیق درباره ی این عالم گمنام را به طور جدی پی گرفتم. او، به جز فیلسوف سترگ مرحوم شیخ سیف الله ایسی غریب دوستی میانجی کسی دیگر نبود.
تولد و تحصیلات
وی سال ۱۳۱۷ قمری برابر ۱۲۷۷ شمسی در قریه ی «غریب دوست» از توابع شهرستان میانه دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم عباس فرزند حسن در همان روستا به شغل زراعت اشتغال داشت. او نیز در اوائل جوانی در کنار پدر به کار سخت کشاورزی روی آورد، اما علاقه اش به آموزش علم و آگاهی از چگونگی آفرینش جهان هستی، آتش جهش و تحول در وجودش انداخت و سرنوشت او را رقم دیگر زد. (این بخش از زندگینامه وی از مقدمه کتاب مطارح الفصول به قلم فرزند بزرگ او آقای رضا ایسی استفاده شد.)به راز و نیاز برمی خاست و از خالقش درخواست می کرد تا زمینه ی تحصیل وی را هر چه زودتر فراهم کند. در سال ۱۳۳۳ قمری برابر ۱۲۹۴ شمسی دعایش مستجاب شد.او در ماه رجب همین سال در سن ۱۶ سالگی با رضایت و بدرقه ی پدر و مادر، عازم شهر تبریز گردید. در مدرسه ی «حسن پاشا» حجره گرفت و نزدیک به چهار سال در آن جا به تحصیلات مقدماتی خود ادامه داد. سال ۱۳۳۶ قمری برابر ۱۲۹۷ شمسی که مصادف با قحطی شدید و کشنده در آذربایجان بود، نتوانست تحصیلاتش را پی گیرد و مجبور بازگشت به وطن شد. هشت ماه بعد در ۲۵ صفر ۱۳۳۷ قمری برابر ۸/۹/۱۲۹۷شمسی، این بار عازم شهر زنجان شد و در یکی از حجره های مدرسه «مسجد سید» برای خود مسکن گزید و به مدت پنج ماه از محضر اساتید و علمای آن سامان بهره برد.
تغییر سرنوشت
حوزه ی علمیه زنجان نتوانست عطش علمی این طلبه جوان را از آب معرفت سیراب کند. لذا پس از اندکی اقامت، تصمیم گرفت به حوزه ی نجف هجرت کند.شب ۱۲ شعبان ۱۳۳۷ برابر ۲۲/۲/۱۲۹۸، در عالم رؤیا دید که به محضر حضرت امام هشتم علی بن موسی الرضا ، علیه آلاف التحیة والثناء، تشرف یافته و آن حضرت، او را به حوزه ی مشهد دعوت می کند.شیخ سیف الله چون از خواب بیدار شد، در تصمیم خود مبنی بر هجرت به نجف دچار تردید گردید. از این رو، درباره ی تشرف به مشهد به قرآن تمسک جست و استخاره کرد. پنجمین آیه ی مبارک از سوره ی فتح، یعنی «وکان ذلک عندالله فوزا عظیما» برمی آید و او را از شک و سردرگمی می رهاند.
هجرت به مشهد
...
در اواخر دهه ی شصت که این جانب درباره ی علما و مشاهیر شهرستان میانه ، تحقیق می کردم، هر از چندگاهی جهت گرفتن اسامی و تکمیل اطلاعات، به محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی احمدی میانجی مشرف می شدم. شاید به گزاف نگفته باشم که در همه این دیدارها، معظم له، با یک عنایت و علاقه ی خاصی در مورد یکی از علمای میانه، بیش از دیگران تاکید. توصیه داشتند و هر بار بالخصوص سؤال می کردند: درباره ی او چه کار کردم؟ آیا سرنخی به دست آوردم یا نه؟» با این که مرحوم آیت الله احمدی اهل فقه بود و چندان ذوق فلسفی نداشت، تاکید معظم له بر تحقیق درباره ی یک شخصیت فلسفی، برایم جالب و قابل تامل بود. چون آن ایام، حقیر در آغاز راه بودم، چندان توجهی به این تاکیدها نداشتم و از طرفی نام این شخصیت را تازه می شنیدم و بسیار هم برایم نامانوس بود. لذا موضوع را خیلی جدی نمی گرفتم. تا این که یک روز در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی برای اولین بار و اتفاقی با آثار فلسفی او آشنا شدم و مقداری از شرح حال و مبانی فکری و فلسفی او را به دست آوردم. آن گاه به فلسفه ی عنایت و تاکید مرحوم آیت الله میانجی واقف شدم و تحقیق درباره ی این عالم گمنام را به طور جدی پی گرفتم. او، به جز فیلسوف سترگ مرحوم شیخ سیف الله ایسی غریب دوستی میانجی کسی دیگر نبود.
تولد و تحصیلات
وی سال ۱۳۱۷ قمری برابر ۱۲۷۷ شمسی در قریه ی «غریب دوست» از توابع شهرستان میانه دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم عباس فرزند حسن در همان روستا به شغل زراعت اشتغال داشت. او نیز در اوائل جوانی در کنار پدر به کار سخت کشاورزی روی آورد، اما علاقه اش به آموزش علم و آگاهی از چگونگی آفرینش جهان هستی، آتش جهش و تحول در وجودش انداخت و سرنوشت او را رقم دیگر زد. (این بخش از زندگینامه وی از مقدمه کتاب مطارح الفصول به قلم فرزند بزرگ او آقای رضا ایسی استفاده شد.)به راز و نیاز برمی خاست و از خالقش درخواست می کرد تا زمینه ی تحصیل وی را هر چه زودتر فراهم کند. در سال ۱۳۳۳ قمری برابر ۱۲۹۴ شمسی دعایش مستجاب شد.او در ماه رجب همین سال در سن ۱۶ سالگی با رضایت و بدرقه ی پدر و مادر، عازم شهر تبریز گردید. در مدرسه ی «حسن پاشا» حجره گرفت و نزدیک به چهار سال در آن جا به تحصیلات مقدماتی خود ادامه داد. سال ۱۳۳۶ قمری برابر ۱۲۹۷ شمسی که مصادف با قحطی شدید و کشنده در آذربایجان بود، نتوانست تحصیلاتش را پی گیرد و مجبور بازگشت به وطن شد. هشت ماه بعد در ۲۵ صفر ۱۳۳۷ قمری برابر ۸/۹/۱۲۹۷شمسی، این بار عازم شهر زنجان شد و در یکی از حجره های مدرسه «مسجد سید» برای خود مسکن گزید و به مدت پنج ماه از محضر اساتید و علمای آن سامان بهره برد.
تغییر سرنوشت
حوزه ی علمیه زنجان نتوانست عطش علمی این طلبه جوان را از آب معرفت سیراب کند. لذا پس از اندکی اقامت، تصمیم گرفت به حوزه ی نجف هجرت کند.شب ۱۲ شعبان ۱۳۳۷ برابر ۲۲/۲/۱۲۹۸، در عالم رؤیا دید که به محضر حضرت امام هشتم علی بن موسی الرضا ، علیه آلاف التحیة والثناء، تشرف یافته و آن حضرت، او را به حوزه ی مشهد دعوت می کند.شیخ سیف الله چون از خواب بیدار شد، در تصمیم خود مبنی بر هجرت به نجف دچار تردید گردید. از این رو، درباره ی تشرف به مشهد به قرآن تمسک جست و استخاره کرد. پنجمین آیه ی مبارک از سوره ی فتح، یعنی «وکان ذلک عندالله فوزا عظیما» برمی آید و او را از شک و سردرگمی می رهاند.
هجرت به مشهد
...
wikifeqh: سیف_الله_ایسی_میانجی