سیس یعنی خیط شدن رقیب، یعنی اون رقیب داره از آتش حسادت میسوزه. دیگه خودتون هم میدونید.
مازنی یعنی کل، کچل، سیس
سیس
در گویش محلی راوری
به گوشت بدون چربی و استخوان ، سیس میگویند
سیس به معنای هم راستا و مجاور هم می باشد که در شیمی سیس و ترانس به ترتیب معنای مجاور و مقابل را می دهند
ممکن است سیس کسی یا چیزی را گرفتن یعنی هم راستا و شبیه او شدن
سَیَّس:خَدَع:زوّر:حَرّف:. . .
سیاست
سُوسَة
ظاهرا توی مکالمات روزمره و عامیانه به معنی رخ و حالت چهره هست ولی اشتباهه و همچین معنی نمیده
توی مکالمات عامیانه به معنی رخ و قیافه هست ولی به نظر میاد اشتباهه و این معنی رو نمیده
واژه سیس
معادل ابجد 130
تعداد حروف 3
تلفظ sis
ترکیب ( اسم ) [اکدی] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
سیس در زبان کردی کرمانجی به معنی سفید و سیسه بوز به معنی سرخ و سفید که به آدم های سفید رو که پوست سفید دارن گفته میشه
سیس یعنی چهره طرف
سیس یعنی:چهره خاص و عجیب و غریب
سیس و سیسگا درزبان آذری به معنی چروکیده و لاغر و استخوانی
صورت. قیافه
سیس، ( sis ) پوشش رشته ای قهوه ای رنگ مشبکی که میان دمبرگ و تنه درخت خرما است.
گویش فارسی جیرفت
سیس یعنی کوز سیاه
خآدتون می دونید دیگه ؟
بابا سیس یعنی ژست یارو. . .
یعنی طرف سیس عقاب گرفته. . .
و. . .
سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود
سیس sis
در گویش شهربابکی به معنی نوعی ریسمان قهوه ای رنگ و زبر است که از رشته هایی از درخت خرما است، به دست می آید ، به دلیل زبری و خشن بودن ، هر چیزی را که از لحاظ زبری مشابه ریسمان سیس باشد ، صفت سیسکی می دهند ، محتمل است نام سیستان هم از خرما گرفته شده باشد ، سیستان یعنی خرماستان ،
چم در زبان تورکی یعنی مه. و سیس. . . . چم ( چمستان ) . . مه ( مهستان ) . . سیس ( سیستان )
سیس در زبان لکی به دو مفهوم آمده است:۱ - افسرده ، پژمرده/۲ - زیر زمین، زیر خان
سیس ( Sis ) :در زبان ترکی به معنی مه است
سیس گرفتن یعنی نشان دادن نیم رخ به حالت مغرورانه
یا همان به خود قیافه گرفتن
میگن یارو سیس میگیرع
ینی قیافه میگیره
کلن ب معنی چهره
صورت
نیم رخ
( بندوبساته ) 😂😅
سیس گویش مازندرانی هست که به نوعی حشره که درجاهای مرطوب ونیمه خشک زندگی میکند. که به فارسی سوسگ مینامند. !؟
نیم رخ صورت
به زبان محلی ایران یعنی لثه ی دندان
قیافه. صورت
پژمرده
ثمر درخت خرما که بدلیل بارور نشدن هسته ندارد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)