سیرت رسول الله مشهور به سیره النبی

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] سیرت رسول الله(ص) مشهور به سیره النبی (ترجمه). تاکنون آنچه درباره محمد بن اسحاق و ابن هشام و شاگردان و راویان ایشان و اصل عربی کتاب سیره آوردیم بر اساس مدارک تحقیقی و موثّق استوار بود. ولی درباره اینکه چه کسی این کتاب را از زبان تازی به زبان پارسی برگردانده و به صورتی که اکنون از نظر خوانندگان می گذرد درآورده است نص صریح و حتی اشاره ای هم در مآخذ مختلفه وجود ندارد و در نسخه هایی هم که از این ترجمه بدست ما رسیده و یا از وجود آنها آگاهی یافته ایم در این باره اشاره ای نرفته است. بنابرین تا زمانی که مدرک قابل اعتماد و دلیل قانع کننده ای کشف نشده، باید موقتا و به عنوان فرضیّه کسی را که بر اساس اطلاعات حاصله از دیباجه این ترجمه و سایر مآخذ می توان احتمال داد که او باید مترجم این کتاب سیره باشد معرفی نمود و به عنوان برگرداننده این کتاب از تازی به پارسی قبول کرد.
بر طبق عباراتی که در دیباجه آمده است مترجم این کتاب کسی بوده است که فارس را ولایت خود می دانسته و به شام و مصر سفر کرده بوده و در مصر دو محدّث را شناخته که کتاب سیرة رسول اللّه صلعم را تدریس می کرده اند و در حضور یکی از آن دو یعنی ابن الجبّاب سیره را خوانده است و در مراجعت از مصر در شهر ابرقوه به سال 612 و یا بر حسب نسخه ایاصوفیه در 622 با مظفرالدین سعد بن زنگی ملاقات کرده و به دستور وی این کتاب را به فارسی درآورده است.
نسخه های کتابدر نسخه های خطی اصل کتاب سیرة رسول اللّه صلعم به زبان عربی که مورد استفاده ووستنفلد قرار گرفته و آنها را در مقدمه خود توصیف نموده، و از آن جمله نسخه مختصر سیرة رسول اللّه تألیف عمادالدین ابوالعبّاس احمد واسطی است، سماع دانشمند معروفی به نام ابوالمعالی احمد بن اسحاق بن محمد بن المؤید بن علی بن اسماعیل الهمدانی الابرقوهی (متولد ابرقوه در 614 و متوفی در مکه به سال 701) ملاحظه می شود که بنابر سماعات همین نسخه ها و بنا بر اطلاعات حاصله از کتابهای دیگر،چنانکه بیاید. همین شخص شاگرد ابن الجبّاب بوده است. بر اساس این مدارک و بر اساس محتویات مقدمه ووستنفلد، شادروان علامه مجتبی مینوی، پس از تفحّص در کتابهای مختلفه چنانکه ذکر آنها بیاید، به این نتیجه دست یافت که مترجم این کتاب پدر ابوالمعالی احمد ابرقوهی مذکور یعنی رفیع الدین ابومحمد اسحاق بن محمد بن المؤید بن علی بن اسماعیل بن ابی طالب همدانی قاضی ابرقوه است و نیز احتمال داده است که این شخص در بازگشت از مصر در ابرقوه در سال 622 به دستور سعد بن زنگی به ترجمه کتاب پرداخته است.علامه مینوی در پایان تحقیقات خود احتمال دیگری نیز داده است به این شرح: "اگر مؤلف همین مرد باشد حدس دیگری نیز می توان زد، و آن اینکه قبلا یک بار به شام و مصر رفته بوده است و سیره را بر ابن الجبّاب تنها خوانده بوده است و برگشته و در 612 کتاب را ترجمه کرده بود و سپس در سال 619 بار دوم سفر کرده و به صحبت خود دو پسرش را نیز برده است تا آنچه را که خود شنیده بوده است آنها هم بشنوند". چنانکه خواهیم دید این حدس اخیر آن شادروان به واقعیت نزدیکتر است زیرا در مدارکی که بعدا به آنها دست یافتیم قرائن دیگری در تایید تاریخ 612 وجود دارد. اینک معلوماتی را که درباره مترجم کتاب سیره بر اساس یادداشت های شادروان علاّمه مینوی در دست بود و اطلاعاتی که پس از وفات آن شادروان (ششم بهمن ماه سال 1355) جمع آوری کرده ایم از نظر می گذرانیم.
اینک که به احتمال قوی معلوم گردید رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه ، مترجم کتاب سیرة رسول اللّه صلعم یا کتاب سیرة النبی یا سیرة النّبویّه روایت ابن هشام نحوی کوفی است و ترجمه این کتاب در سال 612 آغاز شده و در همان اوان به پایان رسیده است، باید هدف مترجم را از این ترجمه معلوم کرد و دانست شیوه او در این کار چگونه بوده و مطالب کتاب را به چه ترتیبی تنظیم و تقسیم بندی کرده است.
رفیع الدین پس از ذکر اینکه "کتاب سیرت پیغمبر ما علیه الصلوة و السلام که محمّد بن اسحاق بن یسار المطّلبی جمع کرده است عمده و متناول اهل نقل است و حجّت و متمسّک اهل فضل" بدین مطلب اشاره کرده است که "علما از جمله سیرتها آن اختیار کرده اند و از جمله روایتها درین باب به روایت وی اقتصار کرده اند" زیرا محمّد بن اسحاق در جمع آوری سیره پیغمبر صلعم اسبق و اقدم بود،در علم نقل و روایت افضل و اعلم بود سپس مترجم هدف خود را از"کتاب سیرت پیغمبر علیه الصلوة و السّلام ترجمه ساختن. و از لفظ تازی با زبان پارسی آوردن عام نفع مسلمانان را" ذکر کرده است. "زیرا این کتاب نزد پارسی زبانان غریب الوجود است فضل از آنکه خود کسی را سماع آن باشد. یا روایت آن تواند کردن".
درباره شیوه ای که مترجم در ترجمه کتاب بکار برده است، باید دید او فکر خود را از قیدهایی که هر مترجمی در برابر زبان اصلی یک کتاب به آنها دچار می شود تا چه حد توانسته است آزاد کند و برای آنکه مطالب را به آن نحو که خود فهمیده و خواسته است به خواننده فارسی زبان بفهماند تا کجا، بدون آنکه از اصل موضوع دور شود، در تغییر عبارات و پس و پیش کردن جملات و ادای توضیحات و آمیختن روایات ابن اسحاق با بیانات ابن هشام ، گام برداشته و از ترجمه تحت اللفظی دور افتاده و خواننده را در برابر عبارات و جملاتی که با فکر و ذوق او سازگار است، قرار داده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس