سیر تطور قواعد فقهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در این مقاله به بررسی چگونگی سیر تطور قواعد فقهی در فقه امامیه پرداخته می شود.
۱. بایسته ها و هدفها:اجتهاد با دو بال قواعد اصولی و قواعد فقهی به پرواز در می آید. قاعده های اصولی منطق استدلال و استنباط را سامان مند و کارآمد می سازند و قواعد فقهی, به فقه , شایستگی هماهنگی با هر محیط و شرایط را می بخشند و آن را در بستر زمان با کنش و واکنشهای اجتماعی همراه و همساز می گردانند.استنباط اگر بدون قواعد اصولی, حالت و چگونگی غیر عقلانی پیدا می کند, بدون قواعد فقهی در مسیری ناهموار قرار می گیرد و به دست اندازهای خشک و کوبنده زمان دچار می گردد.به دیگر سخن, استنباط اگر با به کاربردن قاعده هایی اصولی همچون: اصالة الظّهور , اطلاق و تقیید و سازواریهای حکم و موضوع و… به سازوکاری عقلانی و عقلایی آراسته می گردد, با به کاربردن قاعده هایی فقهی همچون: لاحرج و لاضرر و قاعده های عدل و انصاف و احسان و الزام و… از نتیجه های عقلانی, گره گشا و کارآمد و در عین حال فقهی بهره مند می شود. بسیاری از قاعده های فقهی, اگر چه به صورت تک تک در کانون توجّه فقیهان جایی یافته اند, ولی دانش قواعد فقهی, که عهده دار پدیدآوردن و تقویت نگاه های کلان به زاویه ها و نیازهای این قاعده هاست, اکنون در حاشیه نشسته و لایه های ابهام چهره این دانش را فرو پوشانده و آن را از درخشش بازداشته اند.
گسستگی
این ضعف که امروزه گریبان گیر دانش قواعد فقهی شده است, بازتابی ناخوشایند را بر فقه, که اکنون با چالشهای بسیار روبه روست, بر جای گذاشته است. تار و پود و پیوند اجزای فقه و احکام آن از هم گسسته, نمای بیرونی فقه در حالت و چگونگی کنونی, که دانش قواعد از کار بازایستاده, بیش از آن که پیوند و به هم تنیدگی مجموعه های فقهی را به نمایش بگذارد, چهره ای از پراکندگی, گسست و وارفتگی را ارائه می کند. این در حالی است که بر این باوریم فقه از یک سرچشمه ساری شده است و فرازهایی به هم تنیده و هماهنگی دارد. اگر قواعد در یک شناخت کلان و دقیق کنار یکدیگر قرار گیرند, شاکله ای نو و چشم اندازی جدید از فقهی به هم تنیده و هدفدار پدید می آورند. این شناخت کلان, تنها در فضای دانش قواعد فقهی میسر است.برداشتهای کنونی از دانش قاعده های فقهی, بیش از هر چیز از نگاههای ضعیف و درهم و آشفته سرچشمه می گیرد که در گذشته به قاعده شکل گرفته است برای شکستن سنگینی فهم کنونی از قاعده, باید به سراغ تاریخ رفت, مشکلی که از تاریخ ریشه می گیرد را باید با بازگشت به تاریخ حلّ کرد و بدین گونه, بازشناسی تاریخ تطور قواعد, بایستگی تام و تمام پیدا می کند.
کنار گذاشتن قواعد اصولی
توضیح بیش تر این که نیم نگاهی به گذشته های نه چندان دور, نشان می دهد که رویکرد زیاده و تندروانه عالمان به اصول , به واکنشی انجامید که اخباری گری نام گرفت (الاجتهاد والتقلید, امام خمینی ) اخباری گری, از آن جا که واکنشی در برابر یک رویکرد تندرَوانه و بی معیار بود, خود به یک پدیده تندرَوانه دیگر بدل شد, پدیده ای که با کنار نهادن دانش اصول, نگاهی زیاده و تندرَوانه را به قاعده های فقهی پدید آورد و کار ویژه ای گسترده و پردامنه را برای این قاعده ها رقم زد.رشته این واکنش تاریخی در این جا پایان نگرفت, بلکه گریز اخباریان از دانش اصول, واکنشی فراگیر را برانگیخت و اقبال و روی آوری همگانی را نسبت به این علم سبب شد. این اقبال و روی آوری روز به روز بیش تر شد و بعد از مدتی, به دغدغه اصلی عالمان بدل شد و روزگاری فرا رسید که سر سرای ذهن فقیه, بیش تر, جای رفت و برگشت قاعده های اصولی گشت. به همان اندازه, قواعد فقهی رنگ باختند و از نگاه مستقل فقیه بی بهره شدند.به واقع, قواعد بیش از آن که خود در انزوای خویش نقش ایفا کنند, در پیش پای توجه فراگیر فقیهان به اصول, قربانی شدند.این تحلیل را اگر چه درست می دانیم; امّا واقعیت ابعادی فراتر دارد و داستان آن تلخ تر است. بی توجهی به قاعده های فقهی ریشه ای تاریخی دارد که تا قرنهای چهارم و پنجم امتداد می یابد.
عرصه اجتهاد
...

پیشنهاد کاربران

بپرس