سید محمدحسین حسینی طهرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی معروف به علامه طهرانی (۱۳۰۵ تهران ـ ۱۳۷۴ مشهد) عارف ، حکیم ، فقیه و از علمای معاصر می باشد.
علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی فرزند مرحوم آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی در بیست و چهارم محرم الحرام سال ۱۳۴۵ ه ق در تهران در خانواده تقوا و ورع دیده به جهان گشود؛ دوران کودکی و نوجوانی را تحت رعایت پدر بزرگوارشان طی نموده و تحصیلات خود را در مقطع آموزش متوسطه در رشته مکانیک با موفقیتی چشمگیر به اتمام رسانید؛ در آن زمان از میان هجده پیشنهادی که جهت ادامه تحصیل درخارج و اخذ مسئولیت های مهم در زمینه های مختلف به ایشان داده شده بود طلبگی را اختیار نموده و در سفری به مشهد الرضا علیه السّلام بدست دائی پدرشان مرحوم آقا میرزا محمد طهرانی (صاحب کتاب مستدرک البحار ) معمم شدند و در مراجعت با تهیه ما یحتاج اولیه جهت شروع دروس خود، در سنه ۱۳۶۴ ه ق به صوب قم حرکت نمودند. ایشان در سیر علمی خود در حوزه ی قم از محضر اساتیدی چون آیت الله حاج شیخ عبدالجواد سدهی ، آیت الله حاج سید رضا بهاء الدینی ، آیت الله سید محمد داماد ، آیت الله سید محمد حجت و آیت الله حاج آقا حسین بروجردی استفاده های شایانی بردند و از همان دوران ابتدائی تحصیل در زمره اولین تلامذه سند الایمان و الایقان، فخر العلماء و عماد الفقهاء حضرت علامه طباطبائی (قدس الله نفسه الزکیه) در آمدند و تحت تربیت علمی و سلوکی ایشان قرار گرفتند.
هجرت به نجف
پس از هفت سال تلاش علمی و مجاهدات عملی در حوزه علمیه قم و نیل به درجه اجتهاد ، جهت تکمیل دروس خویش عزم هجرت به آستان مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السّلام را می نمایند و در این راستا از محضر استادشان مرحوم علامه طباطبائی کسب تکلیف کرده؛ مرحوم علامه در ضمن نامه ای با بیانی بدیع خطاب به ایشان می فرمایند: «... ولی با این همه چنانچه قلبتان هم قاعدتا باید شهادت بدهد، هیچگاه صورت پر مهر جنابعالی فراموش بنده نمی شود؛ و لولا اینکه موضوع آستان عرش بنیان حضرت امیر علیه السّلام بود، بنده هیچگونه رای به مسافرت جنابعالی نه در مقام شور ونه به حسب تصور نمی دادم، بهر حال و اجمالا دل بنده پیوسته پیش شماست...»
حریم قدس، ص۸۰.
اوقات بر این منوال سپری می شد تا آن که دست تقدیر در نیمه شعبان سنه ۱۳۷۶ ه ق افق جدیدی از بحار معرفت به رویش گشود و برگ زرین دیگری بر اوراق حیات جاودانه اش بیفزود؛ او به ملاقات فرید عصر و حسنه دهر، مولی الاولیاء و قدوة العرفاء، الذی لم یات بمثله الزمان، حضرت حاج سید هاشم حداد (قدس الله نفسه الزکیة) مشرف می شود؛ در بدو ورود بر ایشان در آن دکان محقر آهنگری و نعل سازی با بیانی سراسر تواضع، عشق و شور و شوق و بهاء و بهجت عرضه می دارد: «آمده ام تا نعلی هم به پای من بکوبید»
روح مجرد، ص۲۷.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس