[ویکی فقه] سید علی اکبر ابو ترابی فرزند آیت الله سید عباس ابوترابی در سال ۱۳۱۸ ش در شهر قم دیده به جهان گشود. (چون سند ولادت در حوزه طالقان تنظیم و ثبت شده، در بعضی اسناد محل تولد ایشان طالقان معرفی شده است) جد پدری سید علی اکبر، آیت الله حاجی سید ابوتراب حسینی ابوترابی فرد، فرزند سید حسین در سال ۱۲۵۷ هـ. ش در شهرستان قزوین به دنیا آمد.
ایشان از طرف ساواک ، چنین معرفی شده است:در قزوین نفوذش خوب است و یک چهارم از سکنه شهر و دهات مقلد و طرفدار دارد نفوذش در اثر زهد و تقوای اوست. مرجع تقلید است، در قزوین و نجف تحصیل کرده، رساله عملیه او چاپ و منتشر شده است. در سال ۱۳۴۱ تلگراف مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی را امضا کرده و در وقایع ۱۵ خرداد شرکت داشته است.
پیشینه
سید ابوتراب (سکاکی) از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در فروردین سال ۱۳۵۲ ش وفات کرد. جد مادری سید علی اکبر، آیت الله سید محمد باقر علوی قزوینی ، هم از علمای بزرگ و مجتهدان به نام بود. وی در وصف جدش می گوید: مرحوم جد مادری ما، در نجف اشرف به درجه اجتهاد می رسند. در مسجد جامع قزوین مشغول خدمت بودند تا اینکه مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) از اراک عازم قم شدند. مرحوم جدمان به قصد دیدار مرحوم آیت الله حائری به قم مشرف شدند و از قم نامه نوشتند به منزل که: «خانه و زندگی من را بفروشید. بعد از فروختن و تبدیل آن به پول نقد مرا خبر کنید».همه را می فروشند و به پول نقد تبدیل می کنند و به ایشان خبر می دهند....حاج آقا از قم تشریف می برند قزوین. روز جمعه ای، جمعیت زیادی را دعوت می کنند که برای نماز تشریف بیاورند مسجد جامع . بعد از نماز، جریان را توضیح می فرمایند: «من به دعوت حضرت آیت الله حائری به قم مشرف شدم. اهالی محترم قزوین هم بدانند که بنا نیست چیزی با خودم ببرم... برای اینکه مردم گمان نکنند که مرحوم جد ما، پول از قزوین برده اند و در قم خانه ساخته اند، در قزوین اعلام می کنند که تمام دارایی من تبدیل به این قدر پول شده و بیش از این هم با خودم به قم نبردم». اجداد سید علی اکبر، همه از سادات و اهل علم بوده اند و تا چند طبقه در نجف اشرف تحصیل کرده اند و مرقد جمعی از آنها نیز در آنجاست.
← پدر علی اکبر ابوترابی
سید علی اکبر در هفت سالگی در مدرسه ای نزدیک محل سکونت ثبت نام کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی به تحصیل پرداخت و در حدود سالهای ۳۲-۳۱ به قزوین کوچ کرد و پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی به قم بازگشت و دوران متوسطه را در دبیرستانهای دین و دانش و حکیم نظامی سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی شد. به رغم اصرار دایی خود آقا سید علی علوی مبنی بر ادامه تحصیل در آلمان ، در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس مشرف شد و در مدرسه نواب سکنی گرفت. خود می گوید:«بعد از گرفتن دیپلم، با پیشنهادی که پدرمان به ما دادند، ما را علاقه مند کردند که وارد حوزه بشویم و به درس و بحث های حوزوی اشتغال پیدا کنیم. در این رابطه، حاج آقا والد معظم بنده، سهم بسیار زیادی دارند چون ابتدا خودم تمایلی نداشتم و مرحوم دایی ما ] حجت الاسلام سید علی علوی سید علی اکبر ابوترابی، سختی زندگی طلبگی در مدرسه نواب مشهد و چگونگی ملبس شدن به لباس روحانیت را، چنین شرح می دهد:«یادم هست در مشهد مقدس، فقط نان سنگک می خریدم. آن را خشک می کردم و می خوردم چون شهریه مان خیلی ناچیز بود و به غیر از نان سنگک نمی توانستیم چیز دیگر بخوریم....شبی که بنده می خواستم در مشهد مقدس معمم بشوم، با مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی در این رابطه مشورتی داشتم. همان شب، مرحوم جدمان (آیت الله حاج سید محمد باقر علوی قزوینی) را در خواب دیدم. خواب دیدم که قبر ایشان باز شد. آب زلالی با ماهی های سرخی که درون آب در رفت و آمد بودند، از میان قبر می جوشید. بدن ایشان هم بر سطح آب بود و همین طور که آب بالا می آمد، بدن ایشان هم روی آب قرار گرفته بود. وقتی که آب به کف زمین رسید، نشستند روی آب و رو کردند به من و فرمودند: علی! ما نمردیم، زنده ایم. دو مرتبه روی آب خوابیدند و آب رفت پایین. بنده دیگر مطمئن شدم که نظر مبارک ایشان این بوده که ما هرچه زودتر معمم بشویم لذا فردای آن، مفتخر شدم به ملبس شدن به این لباس پرافتخار.» سید علی اکبر ابوترابی، در اوائل دهه چهل به قم برگشت و در مدرسه حجتیه ساکن شد. پس از تبعید حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و به سردی گراییدن ظاهری حرکتهای انقلابی، سید در سال ۱۳۴۴، به طور مخفی از راه بندر خرمشهر به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت و از محضر اساتیدی چون آیت الله وحید خراسانی ، آیت الله شیخ کاظم تبریزی ، آیت الله میرزا علی آقا غروی ، آقا مصطفی خمینی و... استفاده کرد.در سال ۱۳۴۹ که سطح را به پایان رسانده و در «کلیة الفقه» (مؤسسه آموزشی) وابسته به دانشگاه الازهر نیز تحصیل می کرد، در راه بازگشت به ایران ، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و چون اجازه بازگشت به نجف اشرف را نیافت، در قم ساکن شد و در ضمن تحقیق، تعلیم و تدریس، به مبارزه علیه حکومت پرداخت.
فعالیتهای قبل از پیروزی انقلاب
...
ایشان از طرف ساواک ، چنین معرفی شده است:در قزوین نفوذش خوب است و یک چهارم از سکنه شهر و دهات مقلد و طرفدار دارد نفوذش در اثر زهد و تقوای اوست. مرجع تقلید است، در قزوین و نجف تحصیل کرده، رساله عملیه او چاپ و منتشر شده است. در سال ۱۳۴۱ تلگراف مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی را امضا کرده و در وقایع ۱۵ خرداد شرکت داشته است.
پیشینه
سید ابوتراب (سکاکی) از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در فروردین سال ۱۳۵۲ ش وفات کرد. جد مادری سید علی اکبر، آیت الله سید محمد باقر علوی قزوینی ، هم از علمای بزرگ و مجتهدان به نام بود. وی در وصف جدش می گوید: مرحوم جد مادری ما، در نجف اشرف به درجه اجتهاد می رسند. در مسجد جامع قزوین مشغول خدمت بودند تا اینکه مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) از اراک عازم قم شدند. مرحوم جدمان به قصد دیدار مرحوم آیت الله حائری به قم مشرف شدند و از قم نامه نوشتند به منزل که: «خانه و زندگی من را بفروشید. بعد از فروختن و تبدیل آن به پول نقد مرا خبر کنید».همه را می فروشند و به پول نقد تبدیل می کنند و به ایشان خبر می دهند....حاج آقا از قم تشریف می برند قزوین. روز جمعه ای، جمعیت زیادی را دعوت می کنند که برای نماز تشریف بیاورند مسجد جامع . بعد از نماز، جریان را توضیح می فرمایند: «من به دعوت حضرت آیت الله حائری به قم مشرف شدم. اهالی محترم قزوین هم بدانند که بنا نیست چیزی با خودم ببرم... برای اینکه مردم گمان نکنند که مرحوم جد ما، پول از قزوین برده اند و در قم خانه ساخته اند، در قزوین اعلام می کنند که تمام دارایی من تبدیل به این قدر پول شده و بیش از این هم با خودم به قم نبردم». اجداد سید علی اکبر، همه از سادات و اهل علم بوده اند و تا چند طبقه در نجف اشرف تحصیل کرده اند و مرقد جمعی از آنها نیز در آنجاست.
← پدر علی اکبر ابوترابی
سید علی اکبر در هفت سالگی در مدرسه ای نزدیک محل سکونت ثبت نام کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی به تحصیل پرداخت و در حدود سالهای ۳۲-۳۱ به قزوین کوچ کرد و پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی به قم بازگشت و دوران متوسطه را در دبیرستانهای دین و دانش و حکیم نظامی سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی شد. به رغم اصرار دایی خود آقا سید علی علوی مبنی بر ادامه تحصیل در آلمان ، در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس مشرف شد و در مدرسه نواب سکنی گرفت. خود می گوید:«بعد از گرفتن دیپلم، با پیشنهادی که پدرمان به ما دادند، ما را علاقه مند کردند که وارد حوزه بشویم و به درس و بحث های حوزوی اشتغال پیدا کنیم. در این رابطه، حاج آقا والد معظم بنده، سهم بسیار زیادی دارند چون ابتدا خودم تمایلی نداشتم و مرحوم دایی ما ] حجت الاسلام سید علی علوی سید علی اکبر ابوترابی، سختی زندگی طلبگی در مدرسه نواب مشهد و چگونگی ملبس شدن به لباس روحانیت را، چنین شرح می دهد:«یادم هست در مشهد مقدس، فقط نان سنگک می خریدم. آن را خشک می کردم و می خوردم چون شهریه مان خیلی ناچیز بود و به غیر از نان سنگک نمی توانستیم چیز دیگر بخوریم....شبی که بنده می خواستم در مشهد مقدس معمم بشوم، با مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی در این رابطه مشورتی داشتم. همان شب، مرحوم جدمان (آیت الله حاج سید محمد باقر علوی قزوینی) را در خواب دیدم. خواب دیدم که قبر ایشان باز شد. آب زلالی با ماهی های سرخی که درون آب در رفت و آمد بودند، از میان قبر می جوشید. بدن ایشان هم بر سطح آب بود و همین طور که آب بالا می آمد، بدن ایشان هم روی آب قرار گرفته بود. وقتی که آب به کف زمین رسید، نشستند روی آب و رو کردند به من و فرمودند: علی! ما نمردیم، زنده ایم. دو مرتبه روی آب خوابیدند و آب رفت پایین. بنده دیگر مطمئن شدم که نظر مبارک ایشان این بوده که ما هرچه زودتر معمم بشویم لذا فردای آن، مفتخر شدم به ملبس شدن به این لباس پرافتخار.» سید علی اکبر ابوترابی، در اوائل دهه چهل به قم برگشت و در مدرسه حجتیه ساکن شد. پس از تبعید حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و به سردی گراییدن ظاهری حرکتهای انقلابی، سید در سال ۱۳۴۴، به طور مخفی از راه بندر خرمشهر به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت و از محضر اساتیدی چون آیت الله وحید خراسانی ، آیت الله شیخ کاظم تبریزی ، آیت الله میرزا علی آقا غروی ، آقا مصطفی خمینی و... استفاده کرد.در سال ۱۳۴۹ که سطح را به پایان رسانده و در «کلیة الفقه» (مؤسسه آموزشی) وابسته به دانشگاه الازهر نیز تحصیل می کرد، در راه بازگشت به ایران ، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و چون اجازه بازگشت به نجف اشرف را نیافت، در قم ساکن شد و در ضمن تحقیق، تعلیم و تدریس، به مبارزه علیه حکومت پرداخت.
فعالیتهای قبل از پیروزی انقلاب
...
wikifeqh: سید_علی_اکبر_ابوترابی