سید اسماعیل موسوی زنجانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیت الله سیداسماعیل موسوی زنجانی (1307-1381ش)، از چهره های برجسته روحانیت و از خدمت گزاران حقیقی اسلام، انقلاب و نظام اسلامی بود.از مهمترین سوابق سیاسی وی میتوان به نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر زنجان (از سال 61 تا زمان رحلت) و عضویت در مجلس خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم زنجان (در سه دوره) اشاره کرد.
سید عباس موسوی در آبادی «پری» زنجان با کشاورزی و دامپروری امرار معاش می نمود. توکل به خداوند و کسب و روزی حلال، از شاخصه های اخلاقی وی بود و به جهت درستی و راستی و روی آوردن به خیر و صلاح، در روستای مذکور، شهرتی مذهبی به دست آورده و سید عباس نیز به واسطه خوش خویی، تدین و تقید در میان مردم معروف بود. در چنین فضایی که به فضیلت و پارسایی معطر بود، در سال 1345 ق. مطابق 1307 ش. کودکی دیده به جهان گشود که پدر نام اسماعیل را برایش برگزید.
چند بهار که از دوره رشد و شکوفایی این نهال نوپا سپری شد، ابری تیره آسمان این خانواده را دچار آشفتگی ساخت؛ زیرا فرسودگی بدنی و کسالت، سید عباس را در بستر مرض افکند و او با تحمل درد و رنج فراوان دارفانی را وداع گفت.
این حادثه روزهای سخت و پریشانی را برای سید اسماعیل به همراه داشت؛ زیرا چراغ زندگی پدرش، که روشنی بخش زندگی او بود به خاموشی گرایید و او در دنیایی از نگرانی و ناراحتی تنها ماند. بدین گونه این طفل، از همان ایام طراوت زندگی، با ناملایمات و مصائب، آشنایی یافت و فقدان پدری دلسوز و مهربان، او را آزرده و غمگین نمود؛ ولی حکمت الهی بر این تعلق گرفته بود که او در سایه عواطف مادر و نوازش های برادری خوش فکر، روزگار کودکی را بگذارند. تحمل سختی ها او را مقاوم ساخت و ارمغان چنین استقامتی این بود که از پس سپری شدن این دوره سخت، صبح صادق بردمید و خورشید سعادت طلوع نمود و زمینه هایی فراهم آمد که سید اسماعیل، مشتاق علم و معرفت گردید و با اشتیاق وافر برای کسب معارف و مکارم تلاش کرد. سید اسماعیل موسوی درباره این برهه از زندگی خویش می گوید:
دوران کودکی را در همان روستا (پری) گذراندم. پس از ارتحال پدرم در روستایی به نام «اورجک»، تحت سرپرستی یکی از برادرانم، سکنی گزیدم؛ اما پس از مدتی به روستای خود، پری، بازگشتم و تحت سرپرستی مادرم قرار گرفتم. مادرم اهل همین روستا و پدرم در اصل از بیجار (گروس) بود. من در خانواده ای مذهبی، مراحل تکامل را می پیمودم. پدرم که تا حدی، باسواد بود، کارگری می کرد و چرخ زندگی را به چرخش درمی آورد ولی مادرم خانه دار بود و از فیض سواد، چندان بهره ای نداشت.
سید اسماعیل، در ایام کودکی در مکتب خانه های قدیمی روستای «پری» به تحصیل پرداخت و در این مراکز، با قرآن و مقدمات زبان و ادبیات فارسی آشنا گردید. وی در آن دوران از کتاب هایی چون گلستان سعدی، تاریخ معجم و نظایر آن بهره برد و سرانجام برای فراگیری علوم دینی به زنجان مهاجرت نمود. او می نویسد: در سال 1357 ق. همراه استادم، آیت الله حاج شیخ عزیزالله خسروی برای تحصیل، به زنجان عزیمت نمودم. آن روزها، همزمان بود با اواخر سلطنت رضاخان ملعون و ایام جشن عروسی محمدرضا پهلوی با فوزیه مصری. خدا می داند که چه فسادهایی مرتکب می شدند.
وی مقدمات زبان و ادبیات عربی (صرف و نحو) را در زنجان آموخت، استاد معروف او در زنجان، حاج سید عزیزالله خسروی بود. او از عالمان نامی این دیار بشمار می رفت و اهل قلم بود. وی مدت ها در منطقه «تکاب» افشار (واقع در جنوب شرقی استان آذربایجان غربی) به کار تدریس، تبلیغ و نشر حقایق دینی پرداخت. در واقع آن عالم عامل بر حسب تکلیف شرعی و احساس مسئولیت، وطن را ترک نمود و به این دیار مهاجرت کرد؛ تا به ارشاد مردم و پرورش طلاب علوم دینی اهتمام ورزد.
تحصیلات سید اسماعیل در زنجان، سه سال طول کشید. او در صدد بود که در ذی القعده سال 1359 ق. برای ادامه تحصیل به قم برود؛ اما آیت الله شیخ یعقوب علی شریعتی - داماد مرحوم آیت الله شیخ فیاض - که در زمره مراجع و از استادان بود، به دلیل عنایت و توجه خاصی که به این طلبه نوجوان داشت، با عزیمت وی به قم موافقت نمی کرد و دوست داشت سید اسماعیل در همان زنجان به شکوفایی فکری و علمی برسد و پس از آن که خود به قله علم و معرفت رسید جویبارهای اندیشه را برای مشتاقان علوم دینی و معارفت اهل بیت علیهم السلام جاری سازد. به اصرار برخی دوستان، آیت الله شریعتی استخاره ای نمود که این آیه قرآن در جواب آمد: «وبالحق انزلناه وبالحق نزل و ما ارسلناک الاّ مبشراً و نذیراً» آیت الله شریعتی چون مشاهده کرد استخاره خوب آمده است، با عزیمت آیت الله موسوی زنجانی به قم موافقت نمود.

پیشنهاد کاربران

بپرس