سپه ران
فرهنگ اسم ها
معنی: سپهر، آسمان، فلک، حرکت دهنده ی سپاه، فرمانده سپاه
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
گردون عَلَم برخوانمش انجم سپه ران بینمش
طاس از مه نو دانمش پرچم ز کیوان خوانمش.
خاقانی.
شبی کز شبیخون کشد تیغ چون خودچو ماه از کواکب سپه ران نماید.
خاقانی.
، سپهران. [ س ِ پ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج واقع در 33 هزارگزی باختر سنندج و 9 هزارگزی جنوب شوسه سنندج - مریوان. هوای آن سرد است و دارای 170 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، توتون ، مختصر انگور و قلمستان ، حبوب ، لبنیات. شغل اهالی زراعت ، گله داری. راه آن مالرو است. مسجد و دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج واقع در ۳۳ هزار گزی باختر سنندج و ۹ هزار گزی جنوب شوسه سنندج مریوان
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید