سپندار

فرهنگ اسم ها

اسم: سپندار (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sepandār) (فارسی: سپندار) (انگلیسی: sepandar)
معنی: بردباری و فروتنی مقدس، ( = اسپندارمذ )، ( اَعلام ) نام پسر گشتاسب شاه ایران که آن را اسفندیار و سپندیار گویند
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

سپندار. [ س ِ پ َ ] ( اِ ) شمع باشد که معشوق پروانه است. ( برهان ). شمع است که شب ها برافروزند. ( آنندراج ). || مخفف اسپندار و آن بودن نیر اعظم باشد در برج حوت. ( برهان ) ( آنندراج ). مدت ماندن آفتاب بر برج حوت که فارسیان اسفندار و اسپندار و سفندار نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). رجوع به اسپندارمذ و سپندارمذ شود.

سپندار. [ س ِ پ َ ] ( اِخ ) نام پسر گشتاسب. ( برهان ). نام پسر گشتاسب شاه ایران که آن را سفندیار و سپندیار گویند. ( آنندراج ). رجوع به سپندیار و اسپندار و اسفندیار و سفندیار شود.

فرهنگ فارسی

اسپندارمذ
نام پسر گشتاسب نام پسر گشتاسب شاه ایران که آنرا سفندیار و سپندیار گویند

فرهنگ عمید

= اسپندارمذ

پیشنهاد کاربران

افشاننده ی روشنایی که دومعنای فیزیکی مانندنورشمع وخودشمع وخورشید که آن را نیراعظم ( بزرگترین روشنی افشان ) خوانده اندومعنای معرفتی که روشنی دانش است. این معنی ازکهن ترین دوران اساطیری ایرانیان به یادگارمانده
...
[مشاهده متن کامل]
وزرتشت آن را گسترانده، عبارت است از همان سه پند ( سپند ) جاویدان روشنی بخش جان وروان درتنهایی ویادرمیان مردمان، پندارنیک، کردارنیک وگفتارنیک است!این سه پندجاویدان، که باهمه ی کوتاهی ومختصر بودنش، بارمعنایی همه ی جنبه های فرزانگی، نیک سرشتی، معاشرت و. . . درزندگی انسان رادرخوددارد ومیبایستی درهرزمان ازتاریخ، براساس تحولات اجتماعی انسان، بوسیله ی فرهیختگان جامعه بصورت یک اصل تغییرناپذیر، به عنوان مادرهمه ی قوانین سیاسی، فرهنگی، اقتصادی واجتماعی کشور برحسب زمان تازه سازی وبه روزمیگردیدومفهوم والایش ازدوران ابتدایی تادانشگاه وکاروتولیدوغیره اصلی ترین الگوی زندگی فردفردجامعه میشد، متاسفانه فقط به یک شعارتهی بدل شده. قابل توجه جوانان فرهیخته ی دوستدارفرهنگ نیاکانی مان!باسپاس ازمدیریت ودست اندرکاران والامنداین فرهنگ نامه ی بسیارسودمندفرهنگ ساز!

عاشق ، شیفته

بپرس