سوده
/sude/
مترادف سوده: ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده
متضاد سوده: ناسوده
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: زن بزرگوار، ساییده، ساییده شده، ( اَعلام ) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه ابن قیس ابن عبد شمس، از همسران پیامبر اسلام ( ص )، بیوه ی یکی از مسلمانان نخستین به نام سکران، ( در عربی سوده )، ( در اعلام ) نام دختر زمعه بن قیس بن عبد شمس، از زنان رسول خدا ( ص )، نام شهری در نزدیکی بغداد
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
سوده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) آنچه از سودن بهم رسد چون سوده الماس و سوده آهن و سوده شنگرف و سوده صندل. ( آنندراج ). هر چیز نرم و مسحوق مانند سوده الماس و سوده صندل. ( ناظم الاطباء ) :
بوقت رفتنش از سیم ساده باشد جای
بگاه خفتنش از مشک سوده باشد گاه.
رودکی.
گرد راه و آفتاب معرکه نزدیک توخوشتر از گرد عبیر سوده و ظل ظلیل.
فرخی.
چون آهن سوده که بود بر طبقی بردر زیر طبق مانده ز مغناطیس احجار.
منوچهری.
از نیاز ماست زر اینجا عزیزورنه زر با سنگ سوده همسر است.
ناصرخسرو.
|| نیک کهنه شده و فرسوده. ( ناظم الاطباء ). نیک کهنه شده. ( شرفنامه منیری ) : چنین تا برآید بر این هفت سال
میان سوده از تیغ و بند دوال.
فردوسی.
کسی کو بود سوده روزگارنیابد بهر کارش آموزگار.
فردوسی.
جبه ای از خز نداشت بر تن چندانک سوده و فرسوده گشت بر وی خلقان.
ابوحنیفه اسکافی.
یکتاست ترا جان و جسمت اجزاهرگز نشود سوده چیز تنها.
ناصرخسرو.
لاغر و سست و پیر و فرسوده سم و دندان او همه سوده.
مجد خوافی.
|| سائیده. ( صحاح الفرس ). سائیده شده و سحق شده. ( ناظم الاطباء ) : اگر خواهی که بوی خوش بیابی
بمشک سوده در باید رسیدن.
ناصرخسرو.
سود و زآن سوده شربتی برخاست سرد و شیرین که تشنه را بنواخت.
نظامی.
و چهار درمسنگ بوره سوده. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || کوفته. || حک شده و محوشده. || آغشته. ( ناظم الاطباء ).سوده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 746 تن سکنه.آب آن از رودخانه جراحی. محصول آنجا غلات ، خرما. شغل اهالی زراعت ، غرس نخل و گله داری و صنایع دستی عبا و حصیر بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرم شهر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
مترادف ها
گرد، خاکه، پودر، باروت، پودر صورت، سوده
پیشنهاد کاربران
پاسخ به پیام بهرام:
این اراجیف را جایی نگویی بهت می خندند. پس نامهای شایسته، شیده، خجسته و. . . چه هستند؟اینها همگی نامهای زنانه و صفت مفعولی هستند مانند سوده.
این نام زیبا ( سوده ) هم از واژه اوستایی ( سوتَ ) از ریشه ( سَو ) هست. ( از اشو زرتشت بزرگ که هزاران درود بر این مرد نیک سرشت )
این اراجیف را جایی نگویی بهت می خندند. پس نامهای شایسته، شیده، خجسته و. . . چه هستند؟اینها همگی نامهای زنانه و صفت مفعولی هستند مانند سوده.
این نام زیبا ( سوده ) هم از واژه اوستایی ( سوتَ ) از ریشه ( سَو ) هست. ( از اشو زرتشت بزرگ که هزاران درود بر این مرد نیک سرشت )
سوده اسم قشنگیه، فارسی نیست و ربطی به این معانی بالا نداره
تمام معانی ذکر شده صفت مفعولی از فعل سودن هستن و این صفت. م هرگز تبدیل به اسم افراد نمیشن:
مثل افزوده، شکفته، خندیده، گفته، روییده، سوده
... [مشاهده متن کامل]
پس از فعل سودن دنبال معنی اسم سوده نگردید
سوده: سوداوه، نام دخترانه در زبان سبا ( یمانی قدیم، زبان مردم یمن باستان یا همون حمیران، یک شاخه جداگانه از عربی ) به معنی سبزه رویا نمکین مرتبط با أسود و سودأ، از زمان عتیق تا به امروز در رسوم عربی اینجوریه که وقتی میخوان فردی رو با محبت صدا کنن اسمش رو به یک اهنگ خاص تغییر میدن مثلا شهاب میشه شُهَیِّب، پریسا رو فکر کنم �پرایِسْ� میگن،
هدی میشه � هداوه� سودأ و سوده رو هم میگن �سوداوه� که سوده و سودابه هر دو از این اینجا هستن، در متن فاخر شاهنامه هم سودابه یمنی است.
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکته ای کز خاطر فردوسی طوسی بُوَد
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوش اند
زاده حوراوش شود گر مرد فردوسی بوَد
تمام معانی ذکر شده صفت مفعولی از فعل سودن هستن و این صفت. م هرگز تبدیل به اسم افراد نمیشن:
مثل افزوده، شکفته، خندیده، گفته، روییده، سوده
... [مشاهده متن کامل]
پس از فعل سودن دنبال معنی اسم سوده نگردید
سوده: سوداوه، نام دخترانه در زبان سبا ( یمانی قدیم، زبان مردم یمن باستان یا همون حمیران، یک شاخه جداگانه از عربی ) به معنی سبزه رویا نمکین مرتبط با أسود و سودأ، از زمان عتیق تا به امروز در رسوم عربی اینجوریه که وقتی میخوان فردی رو با محبت صدا کنن اسمش رو به یک اهنگ خاص تغییر میدن مثلا شهاب میشه شُهَیِّب، پریسا رو فکر کنم �پرایِسْ� میگن،
هدی میشه � هداوه� سودأ و سوده رو هم میگن �سوداوه� که سوده و سودابه هر دو از این اینجا هستن، در متن فاخر شاهنامه هم سودابه یمنی است.
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکته ای کز خاطر فردوسی طوسی بُوَد
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوش اند
زاده حوراوش شود گر مرد فردوسی بوَد
به نظرم سوده، کوتاه شده ی کلمه آسوده می باشد که معنی آرامش و آسایش و راحتی است.
سوده از سود می آید به معنای سیاه برای جنس موئنث یعنی زن سیه چرده، زن تیره رو، واژه سود در سواد به معنای جوهر سیاه، سودان یعنی کشور سیاهان و همچنین سودا که در زبان انگلیسی به معنای نوشابه مشکی است نیز از این واژه برگرفته شده است.
یادم ز وفای اشجع الناس آید.
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات دگر برادری چوعباس آید
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات دگر برادری چوعباس آید
به هم سوده شدن = کنایه از مماس
سائیده شده / فرسوده شده
سائیده شده / فرسوده شده
اگردر زمینه نام زن یا دختر بیشتر دقت شود، درفارسی سوده کوتاه شده ی ( سودابه ) است که نام همسریکی از شاهان افسانه ای ایران است، دختر شاه هاماوران است واو نیز عرب بوده است.
سوده می تواند همان سوده ی عربی همسر پیامبر باشد.
... [مشاهده متن کامل]
سوده معنی های فارسی وعربی فراوان دارد.
یحیی شورینده وپاک کننده یارتان باد ، شمارا تعمید دهد.
ذوالقرنین داد ور یارتان وبند گذار بر دژخیمتان.
سوده می تواند همان سوده ی عربی همسر پیامبر باشد.
... [مشاهده متن کامل]
سوده معنی های فارسی وعربی فراوان دارد.
یحیی شورینده وپاک کننده یارتان باد ، شمارا تعمید دهد.
ذوالقرنین داد ور یارتان وبند گذار بر دژخیمتان.
سوده مخفف آسوده نیز هست. مثل فتاده که مخفف افتاده است.
�سوده حمدانی� زنی شجاع از قبیله حمدان بود و از شیعیان حضرت علی علیه السلام
یادم زِ وَفای اَشجَعُ النّاس آید
وَز چشم تَرَم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید . . .
عزیزان خواندن این دوبیتی مشگل گشای هر گره ای توی زندگیست. . . التماس دعا یاعلی
وَز چشم تَرَم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید . . .
عزیزان خواندن این دوبیتی مشگل گشای هر گره ای توی زندگیست. . . التماس دعا یاعلی
سوده فقط اسم عربی نیست، در فارسی هم سوده داریم که به معنی ارامش یافته هستش و تز مصدر اسوده میاد، من خودم اسمم سودست از نوع فارسی
سوده یعنی سیاه . نام یکی از زنان پیامبر . زن بزرگوار . ساییده شده . مامان و بابای عزیزم ممنونم که اسمم را سوده گذاشته ااید
دیدین میگن چراغ سو سو میزنه . . . . .
سو ده به معنای روشنایی بخش. . .
خیلی زیباست. . .
مرسی مامان بخاطر اسم زیبام
سو ده به معنای روشنایی بخش. . .
خیلی زیباست. . .
مرسی مامان بخاطر اسم زیبام
هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
سوده یعنی سرمه چشم آهو
منم اسمم رو دوست دارم و به نظرم تنها در فارسی معنی ساییده شدن میده و در اصل که عربی هست مثل حجرالاسود که معنی سنگ سیاه میده ، شاید معنی جواهر سیاه رو بده در هرصورت یکی از معدود چیزایی هست در مورد خودم که دوستش دارم . خخخ
ستوده شدنی. بهترین وکمیاب ترین اسم مرسی که اسمم سوده هست😗😘😘😘😘😗😗😗😗😗😗😗😗
سوده اسم دخترمه که یک بزرگوارلطف کردن واسمشوگذاشتن ممنونم ازشون
در دیوان وحشی بافقی این بیت هست، دوستان معنی سوده و فرسوده را ذکر بفرمایید.
بسی خارا به آهن سوده کردم
از این خارا روان فرسوده کردم
بسی خارا به آهن سوده کردم
از این خارا روان فرسوده کردم
سوده به معنی ساییده شده است که در مورد اسم دختر به معنایی اینه که صورت خوش تراشی مانند الماس تراش داده شده هست
سوده یعنی هرچیز گرانبها دردنیا
چشم سرمه کشیده _ نام زن دوم پیغمبر حضرت محمد
الماس سیاه
دختر عرب که به طرفداری از حضرت علی شعر میگفته
دختر عرب که به طرفداری از حضرت علی شعر میگفته
اسمم به معنی تکه ای از الماس. چهره ای نورانی
است
است
برراده الماس هم شنیدم میگن
اسم زن یکی از پیامبراست
اسم زن یکی از پیامبراست
دختری بور باچشمانی سبز.
تکه های الماس
تکه های الماس
سوده یعنی تکه های یه چیزی
در قدیم میگفتن سوده ی الماس
سوده ی سنگ، سوده ی آهن. .
اما همون الماس از همش بهتره، یه آدم خیلی بامطالعه ای به من گفت یعنی تکه ای از الماس و جواهر 😉
در قدیم میگفتن سوده ی الماس
سوده ی سنگ، سوده ی آهن. .
اما همون الماس از همش بهتره، یه آدم خیلی بامطالعه ای به من گفت یعنی تکه ای از الماس و جواهر 😉
اسم سوده به هیچ وجه به معنی ساییده شده نیست و چون در ادبیات فارسی به این شکل نوشته شده این طور فکر میکنیم. اسم یکی از زنان پیامبر . صاف و ساده . در زبان عربی به معنی ساد . اسم اصلی بازیگر مشهور آمریکایی اما کاتلون.
اسم خود من سوده است
سوده به معنی تکه ای از الماس
سوده به معنی تکه ای از الماس
ریشه عربی؛کسی که در مجد و شرف پیشی گرفته
سوده اسم یکی از زن های پیامبر بوده که جزء اول زن هایی بوده که به إسلام رو اورده! متاسفانه ریشه عربی داره و فارسی نیست
و در عربستان هم به معنی الماس سیاه!
و در عربستان هم به معنی الماس سیاه!
پاک شده از بدی ها.
ایممو خیلی دوس دارم
ایممو خیلی دوس دارم
سوده یعنی کاریزما پر قدرت فرمان روا با ارزش و قوی مثل المس
سوده یعنی نور بخش ، نور چشم معشوق، یک الماس کامل ، دختری که زیبایی نور در چهرش روشنایی را به چشمان معشوق میدهد هدهد خوش زبان
سوده به معنی خاک طلا. الماس سحق شده . لمس شده . . . اندوده شده . . و یه اسم ریشه عربی داره
سوده یعنی الماس سوده یعنی پاک و زیبا و نور زندگیعاشق اسمم هستم
زیباس ونور بخش
سوده یعنی سرمه ی چشم آهو
چون از سو می آید. سو به معنی نور است. پس سوده یعنی روشنی بهش.
یعنی هرچیز خَیلی گردن بها
سوده یعنی روشنایی بخش هر چیزی که نور میدهد و در گویش مازنی به شعاع نور سو گفته میشود و سوده یعنی چیزی که نور میبخشد
سوده به معنی الماس سیاه
دختری که زیبایی بر صورتش حک شده
ستایش شده
اسم سوده ینی الماس . . ساییده شده. اسمم خیلی قشنگه دوسش دارم 😍خیلیییییییییی زیاد. . . مرسی ک اسمم سوده هستش.
گرده گل
سوده در زبان عربی از ریشه ساد. یسود سیادة گرفته شد سادَ : سِیَادةً و سُؤدَداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوداً [ سود ]: بزرگوار و عالیمقام شد
- قومَهُ : فرمانروا و مهتر قوم خود شد
- هُ : در مقام و بزرگوارى بر او چیره شد
سودة: یعنی زن مهتر وفرمانروای قوم
- قومَهُ : فرمانروا و مهتر قوم خود شد
- هُ : در مقام و بزرگوارى بر او چیره شد
سودة: یعنی زن مهتر وفرمانروای قوم
بوسیدن ، لمس کردن بواسطه لب،
حلقی که سوده است لب خود نبی به آن // آزرده اش به خنچر فولاد کرده ای . ترکیب بند محتشم کاشانی بند یازدهم که درباره حادثه کربلا سروده شده است.
حلقی که سوده است لب خود نبی به آن // آزرده اش به خنچر فولاد کرده ای . ترکیب بند محتشم کاشانی بند یازدهم که درباره حادثه کربلا سروده شده است.
سوده به معنی پاک و آراسته ، در یک کتاب قدیمی نوشته بود
ستایش
ستودنی
سوده یعنی دختر سبزه رو
سوراخ شده ، مالیده شده ، خاکستر
دختر سبزه روی چشم مشکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٤)