واژه سو. ( اِ ) سوی. �سوی � پهلوی �سوک � ( طرف ، جهت ) و �سوک � . ( اشتقاق اللغة، هوبشمان ص 748 ) . رجوع به نیبرگ ص 204 و �سوک � شود. معرب آن سوق در چهار سوق. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . جانب. طرف. ( برهان ) . جانب چنانکه این سو و آن سو. ( آنندراج ) . کنار. خارج.
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
سو در زبان لری بختیاری اَنِیکِه ( یعنی ) : نور. روشنایی. مثلا: کم سو: کم نور _پرسو: پرنور_سو ناره: نور ندارد
سو
معادل ابجد 66
تعداد حروف 2
تلفظ su
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مقابلِ زیان] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی su
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه سو از ریشه ی واژه پارسی سوختن است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه سوختن
معادل ابجد 1116
تعداد حروف 5
تلفظ suxtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: sōxtan]
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
گاهی مرغ تخمی میذاره که به خاطر کمبود کلسیم و دلایل دیگر لایه ی سخت خارجی رو نداره
یعنی پوسته روی تخم مرغ مثل بادکنک شُل هست
در گویش محلی راوری به این نوع تخم مرغ � سُسّو � میگویند
سو واژه ای ترکی به معنای اب است که به شکل شو وارد زبان چینی شده. در انگلیسی واژگان soup و soap ساخته شده
soap به شکل savon و وارد زبان فرانسوی شده سپس از فرانسوی وارد عربی شده به شکل صابون دراومده و سپس وارد فارسی شده
هاشم رضی درترجمه وندیداد ( درکتاب فرهنگ ایرانی پیش اززرتشت ) سورا نوروروشنایی معنی کرده ودرکردی نیز سو به معنی نوروروشنایی است
سو به لری یعنی باسن
در زبان میمه ای گویش غالب کویر مرکزی ایران :
سو so به سیب هم گفته می شود
سودs�d=کلمه تورکی به معنی شیر هست که در فارسی به شکل سود ( مانند سودبانکی و. . . ) وارد شده کلمه ای متفاوت از سوی و سو هست
سوsu =کلمه تورکی به معنی آب است و در فارسی به معنی جهت و طرف به اشکال سو و سوی وارد شده است
سوی soy =کلمه تورکی به معنی تبار ، نژادهست این کلمه هم به شکل سو در فارسی وارد شده
سوره دو سه تا معنا دارد ؛ یکی آبِ راه و دیگری بسوی راه یا نشان دهنده راه و دیگری نور یا چراغ راه. لذا این عنوان در قرآن به زبان عربی نبوده بلکه فارسی - ترکی . 114 تا توشه نوشیدنی یا آب راه ؛ راهنمای راه ؛ چراغ راه . همه سوره ها به استثنای یکی دو تا با آیه بسم الله الرحمن الرحیم آغاز گردیده اند. کلمه رحمن در اصل و ریشه به شکل ره من به زبان آرامی - فارسی بوده است به معنای راهِ من و کلمه رحیم به شکل ره ایم بوده به معنای ؛ ما در راه هستیم .
... [مشاهده متن کامل]
به زبان خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی علمی و نه خدای لفظی یا کلمه ای و مفهومی و ایده ای آئینی و دینی و مذهبی و فرقه ای و حلقه ای ) معنای این دو واژه بهمراه هم به شکل زیر بوده و می باشد :
این راه واحد و یگانه است و به من تعلق دارد و من و شما بهمراه همدیگر بر روی این راه در حرکت و راه و سفر می باشیم با هدف رجعت یا بازگشت به همان سامان یا نظام اشرف و احسان آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی با کمیت و کیفیت بهشت برین و برخورداری مجدد یا دوباره شما ( تک تک افراد انسانی و موجودات مفید و زنده ) از همان زندگی طولانی مدت اولیه در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و آن زندگی هم به موقع و نوبت و ترتیب خاص و ویژه خویش به پایان خواهد رسید و همین سفر را دوباره بهمراه همدیگر ( من به عنوان هر کدام از کل های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار کیهانی یا جهانی و شما به عنوان اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر من ) با یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به کمیت و کیفیت سفر فعلی از نو آغار خواهیم نمود و الا آخر بدون هیچگونه پایان غائی یا نهائی .
نتیجه اینکه ما انسان ها بسوی بینهایت و رجعت یا بازگشت به خداوند متعال در حرکت و راه و سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار و بهمراه خداوند متعال ( او به عنوان کل های متناهی و ما به عنوان اجزای وی ) باهدف مقطعی بازگشت به سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی در حرکت و راه و سفر هستیم و آنهم نه به صورت خطی و پیوسته بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار پشت سرهم و در طول همدیگر به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلقا یکسان و همسان. و نه از طریقی دیگر مثل آمدن بابا آدم و ننه حوای دینی از بیرون به درون این دنیا پس از طرد و رانده شدن آنان از باغ بهشت و آسمان و درگاه خداوند متعال و تبعید آنان به روی کره زمین و بازگشتن آنان و فرزندانشان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر.
نتیجه کلی : دو داستان بنیادی ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری آدم و حوای ( تورائی - ایوان گلی ئی - قرآنی ) دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشند و مطمئنن و یقینن و بدون هیچگونه شک و تردیدی ، محتوای این دو داستان از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده اند.
ارائه پاسخ به این سوال که احتمالا ممکن است از طرف بعضی از خوانندگان گرامی مطرح شود ، در حوصله این کامنت کوتاه یا پیامک نمی گنجد: و آن سوال اینکه چرا هرکدام از از حلقه های اصلی و فراوان زنجیره مه بانگ های متوالی هفت حلقه ای و یا به بیانی دیگر چرا مه بانگ های متوالی هفتگانه می باشند؟
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، بر اساس بینش و باور فردی من، خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه.
سو به معنی نور و. . . با واژه shine از یک ریشه است که نشانه هند و اروپایی بودگی واژه است
سو به معنی آب واژه ای چینی است نه ترکی که در گوگل ترنسلیت می توان به آن پی برد ، زبان ترکی از زبان های چینی و مغولی و ایرانی و . . . ساخته شده است و امروزه واژه ای که ترکی ، نیست ، یعنی همه واژه های زبان ترکی برگرفته از زبان های دیگر از جمله چینی اند.
... [مشاهده متن کامل] سو در ترکی هم به معنای آب هست. معنی کلمه رو به هر زبانی نوشتید به جز ترکی. ما ایرانی نیستیم؟!! آخه قبیله سرخپوستی و سرکه ژاپنی؟
طرف. جهت
سو یعنی روشنایی و آب ( در فرهنگ ایرانی آب بعنز روشنایی ) عرب و ترک واژه های وضو و ضو و سو را از این واژه ایرانی گرفتن ، در گیلگی که بازمانده زبان پهلوی است به آبکش سماپهلان می گویند که سما گویش دیگری از سو است و در ایران باستان به نوشیدنی سپنتایی سوما می گفتند
سو ( sou )
ترکی:آب
آب به ترکی
zu=آلمانی
سو=فارسی
من رفتم سوی خانه
Ich ging zu hause
پارسی/انگلیسی/آلمانی
به، بسوی/to / zu
نکته ها:
1 - واژگان پارسی ( تو ( یِ ) ، سو ( یِ ) ) با واژه انگلیسی ( to ) و واژه آلمانی ( zu ) از یک ریشه می باشد ولی کارکرد این واژگان در زبانهای اروپایی با ( به، به سوی ) در زبان پارسی یکسان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - ناهمسو با زبان انگلیسی، در زبان آلمانی از zu بسیار فراوان به عنوان پیشوند کارواژه بکارگیری می شود.
3 - هر چند که در زبان پارسی از پیشوند ( سو ) برای کارواژگانی همچون ( سوبردن، سوکردن ) بهره گرفته می شود ولی عملگرِ پیشوندی برایِ ( به، به دنبالِ ) در زبان پارسی ( پِی ) می باشد که در واژگانی همچون ( پی بردن، پی واختن، پیمودن، پیمینیدن ) بکار می رود.
4 - می توان برای ساخت کارواژه هایی در معنایِ ( اختصاص دادن، مِیل کردن و . . . ) از پیشوند ( پِی ) به همراه یک کارواژه بهره گرفت چراکه در این کارواژه ها عملگری که رخ می دهد چنین است:
چیزی را ( !به! ) چیز اختصاص دادن، چیزی ( !به! ) چیزی میل کردن و. . .
5 - فرآیند پیشوند گذاری برای دقیق تر کردن معنای کارواژه ها بایسته است.
در زبان آلمانی به ( ( به، به سویِ ) ) ، ( ( zu ) ) گفته می شود و واج ( z ) در زبان آلمانی ( تس ) واگوییده می شود ( پشتِ هم و بی آنکه میانِ این دو آوا َ ِ ُ بنشیند ) .
پس zu در زبان آلمانی ( تسو ) واگوییده می شود که نشان از این دارد که با ( سو، سوی ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است. نیاز به یادآوری است که zu در زبان آلمانی به ورنامِ پیشوندِ کارواژه نیز به کار گرفته می شود برای نمونه:zuordnen، zutreffen, zutragen , . . .
... [مشاهده متن کامل]
در زبان پارسی نیز کارواژه هایی همچون ( سو بُردن ) یا درست تر ( سو بَردن ) و سو کردن را داریم.
نکته ارزشمند:
( سو، سوی ) توانایی کاربَست پذیری در پشوندِ نوواژگان به ویژه کارواژگان را دارا می باشد.
برای نمونه در جایی که می خواهیم ( به چیزی میل کردن ) یا ( در دانش مزداهیک به فلان عدد میل کردن ) و. . . را نشان دهیم، می تواند بسیار کارا باشد.
آب
کلمه: سو
نحوه تلفظ:سُ
نحوه نوشتن:so
ترجمه:بنابراین
سو: جهت و سمت
سو:روزنه و سوراخ
سو: باریکه نور
سو: نژاد و نسل
سو:آب
سو - سی - زی -
از شیراز سوی هرات - از بلخ زی همدان - از یاسوج سی بدخشان -
سی به چشم جانب و برای
سو در فارسی امروزه هم به معنی روشنایی یا پرتو بکار میبره ولی کم رنگ شده و متاسفانه برابر عربیش کاربرد داره مانند کور سو به معنی باریکه نور یا چشمام سو نداره یعنی چشمام نوری نداره یا ساده تر توانایی دیدن ندارم یا سوگل که خود واژه به معنی پرتو گل یا گلی نورانی است که مجازش به معنی محبوب گفته میشه
سو=روشنی صبح
سو وینی=هنگام بامداد درگویش دشتی استان بوشهر به پگاه و بامداد سوینی می گویند
سُو :[اصطلاح صید ] سنگهای که جهت پایین بردن تور به ته آن بسته می شود.
در زبان آذری " سو " یعنی آب
ضرب المثل ترکی : "سو اولان ییرده تیمم باطلدی . "
ترجمه:
جایی که آب هست تیمم باطل است
شعر :
بر خلافت تا علی باشد، کسی شایسته نیست
آب اگر باشد وضــو بایـد تیمم بــاطل است ( شعر از علی باقری )
سو استفاده = بهره برداری بد = بهره بیش از اندازه بردن
واژه سو در گویش بختیاری نور میباشد، مانند سو تیام= نور چشمام _ سو چراغ= نور چراغ
واژه سو در گویش بختیاری، به معنی نور میباشد، برای مثال سو تیام= نور چشمام
بمعنی نور چشم و چراغ و غیره است.
( سُ ) و . در گویش ازغندِ مه ولات « سو » به نوعی بوته ی وحشی خاردار اطلاق می شود که دارای بوی تند و خاصی است و اغلب به عنوان هیزم استفاده می شود .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)