سنجد

/senjed/

معنی انگلیسی:
kind of tree and its fruit which resembles the mountain ash, [kind of tree and its fruit which resembles the mountain-ash]

لغت نامه دهخدا

سنجد. [ س ِ ج ِ ] ( اِ ) درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش شبیه برگ بید و گلهایش خوشه سفید یا زرد و بسیار خوشبو است. میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است. درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و مأکول از آن حاصل میکنند. درون میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است ؛ بل ، ضرع الکلبه زقوم ، بستانک ، غبیده ، بادام نقد، چوب دانه ، سرین چک. ( فرهنگ فارسی معین ). میوه ای است شبیه به عناب. ( فرهنگ رشیدی ). غبیراء. ( السامی ) ( بحر الجواهر ) ( تحفه حکیم مؤمن ) :
چو شب کرد بر آفتاب انجمن
کدوی می و سنجد آورد زن.
فردوسی.
فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز
گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون.
ناصرخسرو.
آبی و امرود و آلچه بتازی زعرور گویند و خرمای قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر.
خاقانی.
میوه بر میوه سیب و سنجد و نار
چو طبر خون دلی طبرزدوار.
نظامی.
اگر مزرعه دنیا را با قطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد. ( المضاف الی بدایع الازمان ).
- سنجد تلخ ؛ درختی است از تیره سماقیان که دارای گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه آن دارای پوست سمی است. منشاءاین درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند. ولی امروز اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال آفریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است. پوست ریشه و برگ و میوه درخت مذکور را در تداوی بعنوان رفع کرم مصرف مینمایند، بعلاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد. ( فرهنگ فارسی معین ). این درخت ندرتاً در جنگلهای طالش ، ولی در فلاتهای جنوبی البرز فراوان است و در کرج و گچسر آن را کام نامند. کهام. کاآم. زیتون تلخ. درخت زیتون تلخ. شال پستانه. شال زیتون. شال سنجد. آزاد درخت. آزارخت. ( گل گلاب ). آزاده رخت. زن زلخت. ورجوع به زن زلخت شود. ( فرهنگ فارسی معین ). قیقب. شوک القصارین.
- سنجد آردک .
- سنجد تلخه ؛ کثات.
- سنجد جیلان ؛ سنجدگیلان. عناب. سنجد گرگانی.
- سنجد خراسانی ؛ عناب.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد . درختی است کوتاه و پر خار و برگهاش شبیه برگ بید و گلهایش خوشه یی سفید یا زرد و بسیار خوشبوست . میوه اش فندقه و دارای میانبر خوراکی و آردی نسبتا شیرین است . درخت سنجد در ایران خودروست و چون میوه اش مطبوع است در اکثر باغها آنرا کشت میدهند و میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتا درشت ماکول از آن حاصل میکنند . درون میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است بل ضرع الکلبه زقوم پستانک غبیده بادام نقد چوب دانه سرین کوچک . یا سنجد تلخ . ۱ - درختی است از تیره سماقیان که داری گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه آن دارای پوست سمی است . منشائ این درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند ولی امروز در اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال افریقا فراوان میروید . میوهاش شفت و آبدار است . پوست ریشه و برگ و میوه درخت مذکور را در تداوی به عنوان دفع کرم مصرف مینماید . به علاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد زیتون تلخ درخت زیتون تلخ شال پستانه شال زیتون شال سمجد آزاد درخت آزادرخت آزاده درخت زن زلخت قیقب . یا سنجد صحرایی . کام . یا سنجد گرجی . کنار . یا سنجد گرگان . عناب .
دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان .

فرهنگ معین

(سِ جِ ) (اِ. )درختی است کوتاه و پر - خار، برگ هایش شبیه برگ بید و گل هایش خوشه ای سفید یا زرد، میوه اش کمی بزرگتر از فندق با پوسته قرمز رنگ و نازک و آردش نسبتاً شیرین است . بل ، ضرع الکلیه ، زقوم ، پستانک ، غبیده نیز نامیده می شود.

فرهنگ عمید

۱. درختی کوتاه و خاردار با برگ های شبیه برگ بید، گل های خوشه ای سفید و خوشبو.
۲. میوه ای کوچک با پوست سرخ رنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد، چوب دانه، پستانک، پستنک.
* سنجد تلخ: (زیست شناسی ) درختی با گل های بنفش معطر و میوۀ بیضی شکل و آب دار و سمی که در نواحی شمال ایران و اطراف تهران می روید. پوست و ریشه و برگ و میوۀ خشک آن در طب به عنوان مسهل و ضد کرم به کار می رود، شل سنجد، زیتون تلخ، شیطان زیتون، آزاددرخت، آزادرخت.
* سنجد گرگان: (زیست شناسی ) = عناب

فرهنگستان زبان و ادب

{Elaeagnus} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از سنجدیانِ درختی با برگ های براق نقره ای و گل های معطر و میوۀ شفت

گویش مازنی

/senjed/ سنجد

دانشنامه عمومی

سِنجـِد گونه ای از سردهٔ سنجد و بومی آسیای غربی و مرکزی، افغانستان، از جنوب روسیه و قزاقستان تا ترکیه و ایران است. در حال حاضر به طور گسترده ای در آمریکای شمالی نیز به عنوان گونه معرفی شده تثبیت شده است. سنجد یکی از مواد هفت گانه سفره هفت سین ایرانی هاست.
چند مطالعه بالینی انجام شده بر روی اثرات ضد درد و التهاب عصاره میوه سنجد در استئوآرتریت، نشان دهندهٔ تأثیر قابل مقایسه این عصاره با استامینوفن یا ایبوبروفن بوده اند. [ ۱] [ ۲]
برای تحکیم استخوان ها نیز مفید است که می توان آرد سنجد را با شیر گاو، گوسفند و یا با شیر نارگیل مخلوط و استفاده کرد. [ ۳]
عکس سنجدعکس سنجدعکس سنجدعکس سنجدعکس سنجد

سنجد (سرده). سنجد، ایده، پستنک، پستانک، قبیده بادام ( نام علمی: Elaeagnus ) نام یک سرده از تیره سنجدیان است.
عکس سنجد (سرده)عکس سنجد (سرده)

سنجد (شیروان). سنجد روستایی در دهستان قوشخانه پایین بخش قوشخانه شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است. مردم این روستا به زبان ترکی خراسانی سخن می گویند. [ ۱]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱٬۱۳۵ نفر ( ۳۱۳خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس سنجد (شیروان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سِنْجد
سِنْجد
گیاهان متعلق به جنس Elaeagnus از تیرۀ سنجد. این گیاهان، درختچه یا درختانی کوچک، خزان کننده یا همیشه سبز، گاهی خاردار، پوشیده از فلس های سپری نقره ای یا مایل به قهوه ای، دارای برگ های متناوب، گل های دوجنسی و معمولاً منفرد یا دسته ای محوری، اغلب معطر، گلپوش استکانی یا لوله ای که در سطح داخلی سفید یا زردند می باشند. این جنس، حدود ۴۰ گونه دارد که بومی اروپا، آسیا و شمال امریکایند. درخت معروف سنجد (E. angustifolia) گونه بومی این جنس در ایران است که به خاطر استفاده از میوه و چوبش هم اکنون در بسیاری از استان ها کاشته می شود.

جدول کلمات

درختی است خاردار

مترادف ها

sea-buckthorn (اسم)
سنجد تلخ، سنجد

پیشنهاد کاربران

Oleaster به معنی سنجد
سنجد به زبان سنگسری
پوشتِنا poshtena
در کتاب �از چیزی نمی ترسیدم� نوشته شهید سردار قاسم سلیمانی که خاطرات ایشان است و در سال ۱۳۹۹ چاپ شده، در صفحه ۲۳ از �سنجد� با عنوان �شیشت� یاد شده که ظاهراً در گویش محلی منطقه کرمان به این عنوان خوانده می شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

ابوالحسن بیهقی در تاریخ بیهق، درباره نامگذاری ششتمد ( واقع در جنوب سبزوار ) ، به محل رویش سنجد تعبیر کرده و معتقد است: پس درخت سنجد کشتند آنجا که ششتمد است، چون به بار آمد آن را ششتمد نام کردند. صفحه ۳۶

معنی: زیتون بری
معانی دیگر: ( گیاه شناسی ) زیتون روسی، ایده، پستک، پستانک، سنجد، قبیده بادام ( جنس elaeagnus از تیره ی elaeagnaceae و راسته ی proteales که گیاهان دو لپه ای و زینتی هستند )
هزارتا کلمه گفتین آخر اونی که باید رو نگفتین .
oleaster سنجد
در زبان انگیسی به نام Oleaster هم یاد میگردد.
سنجیدن، اندازه گرفتن
فردوسی:
یکی داستان زَد سوار دَلیر
که روبَه چه سَنجد به چَنگالِ شیر؟
ایده
سنجد به ترکی: " ایگدَه " که تلفظ می شود: " اییدَه " ( گ در وسط کلمه ترکی ی تلفظ می شود. )
به زبان عربی به غَبِیر ، غبیراء معروف است و در لهجه ایل عرب خمسه استان فارس و ورامین، قرچک و عربخانه بیرجند نیز به همین نام معروف است و در بین عربها طرفدار دارد .
جیلان
Russian olive
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس