سمفونی مردگان عنوان رمانی نوشته عباس معروفی است. این رمان برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده است.
ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعدازظهر تیرماه سال ۱۳۲۵. ساعت سر در کلیسا سال ها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است؛ اما زمان هم چنان می گردد.
این داستان یک حادثه را از منظر چند ناظر روایت می کند. شخصیت اصلی داستان شاعر جوانی است، که گرفتار خشم پدر سنتی خود می شود. معروفی در این کتاب دردسرهای یک روشنفکر سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ را از منظر دید چند شخصیت مختلف داستان روایت می کند.
• اورهان، پسر کوچک خانواده و وارث تفکرات سنتی پدر نماینده نسل جدید قدیم اندیش
• آیدا، دختر خانواده، نماینده احساسات جامعه
• پدر، نماینده عوام، تحت تأثیر مذهب
• بیوه همسایه روبه رو، نماینده روشن فکران
• صاحب کارگاه چوب بری، نماینده روشن فکران محافظه کار
• آیدین یا سوجی، پسر خانواده، شاعر و نماینده نسل جوان درگیر در تناقضات
آیدین فرزند خانواده ای سنتی است. او و خواهرش آیدا هیچ وقت مطابق میل خانوادهٔ اورخانی نبوده اند. خانواده ای نسبتاً مرفه در اردبیل که در بازار آجیل فروش ها مغازه ای بزرگ دارند و چهار فرزند: یوسف، که موقع حملهٔ روس ها به تقلید از چتربازان روس از بلندی خود را به پایین پرت می کند، آیدین و آیدا: دوقلوهای بازیگوش و اورهان، فرزند محبوب پدر.
یوسف در همان اوایل کودکی اش، پس از آن اتفاق، تبدیل به تکه گوشتی می شود که فقط می خورد و می بلعد، در سرتاسر داستان حضور دارد و بدبختیِ پایدار است، حتی وقتی او را فراموش می کنند و اتاقی که او در آنجاست را سمپاشی می کنند باز هم نمی میرد. آیدا دختر است، و دختر سرنوشتی محتوم دارد؛ تنها می تواند منتظر خواستگار بماند، اگرچه تواناست و مشتاق به درس، منتظر می ماند و وقتی خواستگار مناسب، آبادانی که مرفه و درس خوانده است و در شرکت نفت کار می کند، سر می رسد با مخالفت پدر مواجه می شود و حتی زمانی که با بی میلی و بدون حضور پدر عروسی اش را می گیرند، بعد از چند سال خود را به علتی نامعلوم در مقابل چشمان فرزندش به آتش می کشد. گویی هیچ یک از اعضای این خانواده نمی تواند سرانجام خوشی داشته باشد.
داستان رقابت آیدین و اورهان، وارثان، داستانی طولانی است؛ اورهان پایبند سنت هاست و محبت پدر را دارد، آیدین به دنبال ترقی است و منفور پدر است؛ محبت مادر را دارد و سوادی بالا؛ اورهان از این جهت به او حسودی می کند. پدر همچون اکثر اعضای جامعه سنتی است، بعد از آسیب دیدن یوسف، آیدین پسر بزرگ خانواده می شود؛ پدر دوست دارد که آیدین وارث باشد، به مغازه بیاید و مانند هر پسر دیگری شغل پدر را ادامه دهد، اورهان از این جهت نیز به او حسادت می کند. آیدین از طرفی هیچ علاقه ای به کار تجارت ندارد و ترجیح می دهد وقتش را با کتاب و درس بگذراند. پدر از طرفی دست به هر کاری می زند تا آیدین را از درس و کتاب که پسرش را کافر و از مسیر تجارت منحرف می کند، منصرف کند. بعد از اینکه پدر، که خود نمی تواند بخواند، یکی از کتاب های آیدین را به ایاز پاسبان نشان می دهد و پس از آنکه ایاز آن کتاب را نامناسب تشخیص می دهد و بعد از یک خورشیدگرفتگی، کتاب های آیدین را می سوزاند، به این بسنده نمی کند و استاد دلخون، استاد آیدین را نیز با همکاری ایاز پاسبان به زندان می اندازد و کار را به جایی می رساند که آیدین از خانه فرار می کند و برای گذران زندگی در چوب بری یک ارمنی مشغول به کار می شود. پدر از کردهٔ خود پشیمان می شود، از آیدین می خواهد که برگردد اما آیدین که تمام هستی اش را، شعرهایش را، از دست داده عذرخواهی پدر را نمی پذیرد و از پدرش می خواهد که او را فراموش کند. پدر باز هم بیکار نمی نشیند و با کمک ایاز پاسبان چند سرباز را برای گرفتن او می فرستد. صاحب کارخانه آقای گالوست میرزایان به او در کلیسا پناه می دهد و آیدین در انبار کلیسا مشغول کار با چوب و خلق آثار هنری می شود؛ آیدین گاه گاه سورمه دختربرادر آقای میرزایان را می بیند و دلباختهٔ او می شود، سورمه نیز دلباختهٔ آیدین است. سورمه با اینکه یک بار شوهر کرده خواستگاران زیادی دارد ولی آیدین را ترجیح می دهد. سورمه و آیدین ازدواج می کنند، یک بار به آیین مسیحیت و یک بار به آیین اسلام.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعدازظهر تیرماه سال ۱۳۲۵. ساعت سر در کلیسا سال ها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است؛ اما زمان هم چنان می گردد.
این داستان یک حادثه را از منظر چند ناظر روایت می کند. شخصیت اصلی داستان شاعر جوانی است، که گرفتار خشم پدر سنتی خود می شود. معروفی در این کتاب دردسرهای یک روشنفکر سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ را از منظر دید چند شخصیت مختلف داستان روایت می کند.
• اورهان، پسر کوچک خانواده و وارث تفکرات سنتی پدر نماینده نسل جدید قدیم اندیش
• آیدا، دختر خانواده، نماینده احساسات جامعه
• پدر، نماینده عوام، تحت تأثیر مذهب
• بیوه همسایه روبه رو، نماینده روشن فکران
• صاحب کارگاه چوب بری، نماینده روشن فکران محافظه کار
• آیدین یا سوجی، پسر خانواده، شاعر و نماینده نسل جوان درگیر در تناقضات
آیدین فرزند خانواده ای سنتی است. او و خواهرش آیدا هیچ وقت مطابق میل خانوادهٔ اورخانی نبوده اند. خانواده ای نسبتاً مرفه در اردبیل که در بازار آجیل فروش ها مغازه ای بزرگ دارند و چهار فرزند: یوسف، که موقع حملهٔ روس ها به تقلید از چتربازان روس از بلندی خود را به پایین پرت می کند، آیدین و آیدا: دوقلوهای بازیگوش و اورهان، فرزند محبوب پدر.
یوسف در همان اوایل کودکی اش، پس از آن اتفاق، تبدیل به تکه گوشتی می شود که فقط می خورد و می بلعد، در سرتاسر داستان حضور دارد و بدبختیِ پایدار است، حتی وقتی او را فراموش می کنند و اتاقی که او در آنجاست را سمپاشی می کنند باز هم نمی میرد. آیدا دختر است، و دختر سرنوشتی محتوم دارد؛ تنها می تواند منتظر خواستگار بماند، اگرچه تواناست و مشتاق به درس، منتظر می ماند و وقتی خواستگار مناسب، آبادانی که مرفه و درس خوانده است و در شرکت نفت کار می کند، سر می رسد با مخالفت پدر مواجه می شود و حتی زمانی که با بی میلی و بدون حضور پدر عروسی اش را می گیرند، بعد از چند سال خود را به علتی نامعلوم در مقابل چشمان فرزندش به آتش می کشد. گویی هیچ یک از اعضای این خانواده نمی تواند سرانجام خوشی داشته باشد.
داستان رقابت آیدین و اورهان، وارثان، داستانی طولانی است؛ اورهان پایبند سنت هاست و محبت پدر را دارد، آیدین به دنبال ترقی است و منفور پدر است؛ محبت مادر را دارد و سوادی بالا؛ اورهان از این جهت به او حسودی می کند. پدر همچون اکثر اعضای جامعه سنتی است، بعد از آسیب دیدن یوسف، آیدین پسر بزرگ خانواده می شود؛ پدر دوست دارد که آیدین وارث باشد، به مغازه بیاید و مانند هر پسر دیگری شغل پدر را ادامه دهد، اورهان از این جهت نیز به او حسادت می کند. آیدین از طرفی هیچ علاقه ای به کار تجارت ندارد و ترجیح می دهد وقتش را با کتاب و درس بگذراند. پدر از طرفی دست به هر کاری می زند تا آیدین را از درس و کتاب که پسرش را کافر و از مسیر تجارت منحرف می کند، منصرف کند. بعد از اینکه پدر، که خود نمی تواند بخواند، یکی از کتاب های آیدین را به ایاز پاسبان نشان می دهد و پس از آنکه ایاز آن کتاب را نامناسب تشخیص می دهد و بعد از یک خورشیدگرفتگی، کتاب های آیدین را می سوزاند، به این بسنده نمی کند و استاد دلخون، استاد آیدین را نیز با همکاری ایاز پاسبان به زندان می اندازد و کار را به جایی می رساند که آیدین از خانه فرار می کند و برای گذران زندگی در چوب بری یک ارمنی مشغول به کار می شود. پدر از کردهٔ خود پشیمان می شود، از آیدین می خواهد که برگردد اما آیدین که تمام هستی اش را، شعرهایش را، از دست داده عذرخواهی پدر را نمی پذیرد و از پدرش می خواهد که او را فراموش کند. پدر باز هم بیکار نمی نشیند و با کمک ایاز پاسبان چند سرباز را برای گرفتن او می فرستد. صاحب کارخانه آقای گالوست میرزایان به او در کلیسا پناه می دهد و آیدین در انبار کلیسا مشغول کار با چوب و خلق آثار هنری می شود؛ آیدین گاه گاه سورمه دختربرادر آقای میرزایان را می بیند و دلباختهٔ او می شود، سورمه نیز دلباختهٔ آیدین است. سورمه با اینکه یک بار شوهر کرده خواستگاران زیادی دارد ولی آیدین را ترجیح می دهد. سورمه و آیدین ازدواج می کنند، یک بار به آیین مسیحیت و یک بار به آیین اسلام.
wiki: سمفونی مردگان