سفر پیدایش

دانشنامه عمومی

سِفر پیدایش ( سِفر در عبری به معنی کتاب بزرگ ) یا برشیت ( به عبری: בראשית ) ، نخستین بخش از کتاب مقدس عبری مشتمل بر پنجاه فصل و نخستین کتاب از «اسفار پنجگانه» یا تورات است. در این کتاب روایت آفرینش عالم هستی توسط خداوند و برخی از معروفترین داستان های عهد عتیق، همچون آدم و حوا، هابیل و قابیل، کشتی نوح، برج بابل، یوسف و شه پدران گفته شده است.
هر چند دیدگاهی که خدا گیتی را از هیچ آفرید، امروزه از اصول مرکزی در هر سه دینِ یهودیت، مسیحیت و اسلام است اما در کتاب پیدایش، و نه در تمام کتاب مقدس عبری، به طور مستقیم به موضوعِ آفرینش از هیچ اشاره ای نشده است.
در این کتاب همچنین روایت می شود که خدا چگونه انسان را می آفریند و او را در محیطی کامل و زیبا قرار می دهد. چگونه «گناه» وارد جهان می شود و سرانجام چگونه خدا برای نجات انسانی که از نظر خدا گناهکار است چاره ای می اندیشد. مطالبی که در این کتاب آمده عبارتند از: آغاز تاریخ بشر، آغاز هنر و صنایع دستی، چگونگی پیدایش زبانها و قوم های گوناگون. از فصل دوازده به بعد، مسیر کتاب متوجه قوم اسرائیل، رابطهٔ این قوم و خداوند، مفهوم قومِ برگزیده و همچنین سرزمین موعود می شود. از اینجا به بعد داستان زندگی ابراهیم، اسحاق، یعقوب و پسرانش در کتاب ثبت شده که در پایان با شرح زندگی یوسف در مصر پایان می پذیرد.
هرچند نویسندهٔ سفر پیدایش ( همچون سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و بخش بزرگی از سفر تثنیه ) را موسی دانسته اند، اما در نوشتارهای دانشگاهی نوین این کتاب را به سده ششم پیشا دوران مشترک نسبت می دهند.
نویسندگان کتاب مقدس به شیوه های گوناگون، سنت های ادبی خاور نزدیک، بین النهرینی، مصری، هیتی و کنعانی را به کار برده اند. درباره فرهنگ کنعانی که نزدیکترین ارتباط را با نویسندگان کتاب مقدس داشت، تا پیش از کشف متن های اوگاریتی اطلاعات کمی در اختیار بود. اشاره های کتاب مقدس به آنها از دیدگاهی منفی بیان می شد. تشخیص حضور پارادایم آفرینش - طوفان در سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ منجر به درک بهتر صورتِ درون مایه ای آن می شود. این حضور، با توجه به تمرکز سنت مسیحی بر باغ عدن کم شناخته باقی ماند. مرکزیت داستان طوفان، نتیجهٔ مهمی در درک کلیت پیدایش ۲ تا ۱۱ در بر دارد. تفاوتهای سبکی، ساختاری و درون مایه ای پیدایش ۱ تا ۱۱ با آترا - هاسیس نتیجهٔ تغییر در روایتِ برخواسته از یکتاپرستی است.
عکس سفر پیدایشعکس سفر پیدایشعکس سفر پیدایشعکس سفر پیدایشعکس سفر پیدایش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

genesis (اسم)
ریشه، پیدایش، سنخیت، منشاء، تولید، تکوین، سفر پیدایش، طرز تشکیل، پسوند به معنی ایجاد کننده

پیشنهاد کاربران

Genesis با تلفظ جِنِ زیز به بعضی از زبان های غربی نام کتاب اول موسا ( موسی ) می باشد که درآن داستان آفرینش شش روزه جهان و خلق بابا آدم و ننه حوا بیان گردیده و سپس نوشته شده. مترجمین فارسی زبان آنرا به شکل سِفر پیدایش بر گردانده اند، از عبری به فارسی. اما حقیقت اینست که واژه جن زیز در اصل و ریشه از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده : یکی Gene با تلفظ ریشه ای جَنَه یا جنت به معنای بهشت و دیگری sies با تلفظ ریشه ای زیس که ریشه در مصدر زیستن داشته و دارد به معنای زندگی کردن و یا زندگی. این عنوان در اصل و ریشه به معنای زندگی بهشتی و یا زندگی کردن در بهشت بوده و لذا ترجمه و یا برگردانِ آن به صورت سِفر آفرینش نه تنها خطا و اشتباه میباشد بلکه برای فارسی زبانان بسی مضر و گمراه کننده. در همین زمینه یعنی در مورد چگونگی آفرینش این گیتی یا این کیهان و یا این جهان و موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی درون آن به امر و خواست خدای حقیقی، واقعی، بیکران یا بینهایت و بی نیاز مطلق یعنی خدا از دیدگاه علمی ( و نه خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای و نیازمند از دیگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیسم ) و هدف از این آفرینش، شاید مفید، ثمربخش و راه گشا باشد که به تفسیر علمی آیه قرآنی به شکل 《 ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》 توجه ژرف معطوف داریم با هدف پاک نمودن کلیه ابهامات و اوهامات و خرافات انباشته شده بر روی حقیقت و نور آن و آشنا شدن به راه و روش چگونگی رجعت یا بازگشت افراد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) پس از مرگ به این دنیا : خدای حقیقی و واقعی در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خود و هرکدام را به شکل زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم. و کالبد های موجودات زنده و غیر زنده نباتی و حیوانی و انسانی را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هر دو ابعاد خودی وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک آفریده و نه از ظلمت و عدم و نیستی از دیدگاه دین و عرفان دینی و نه از هیولی اولی از دیدگاه فلسفی که معلوم نیست چیست غیر از یک مفهوم تاریک و تهی یا خالی از معنا و محتوا و نه از تار ها یا ریسمان های تک بُعدی نوسانگر انرژی از دیدگاه بعضی خیالپردازان شبه علمی. و پس از مرگ جسم یا کالبد یا تن و یا بدن، بدن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها را در نفس یا من واحد و بیکران خود بموازات خواب ژرف و شیرین در طی حالت برزخ از مشاهده و تجربه عشق و زندگی و دانش و هنر روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین بر خوردار می گرداند تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان ( محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها ) بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. بر خورداری از عشق و زندگی و دانش و هنر روئیایی در عالم یا حالت برزخ به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خدا و بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرد. در این زمینه لازم به اشاره میدانم که بینش، باور و تصویر وحیانی - دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد. زیرا همانطور که اشاره شد، پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی تا پایان این سفر دایره وار همیشه مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و نه وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. همچنین شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خود در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. آئین یکتا پرستی هم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نگردیده بلکه بر خاسته از دل و زمینه های دوران حاکمیت آئین های بت پرستی بوده و لذا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و غیور، وارث برحق، ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی. خدای حقیقی و واقعی چون موجودی بیکران یا بینهایت میباشد، لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و چیز دیگری هم نیست غیر از محیط و محتوای مجموعه باز و بیشمار گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و آنهم هرکدام در طول این سفر دایره وار و مقطعی ( با طول زمانی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه ) نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر هر کدام به تعدا یک هفتم کلیه مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اَخَس در پایین ترین پله تکاملی و نازل ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری در نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالا ترین پله تکاملی و در برترین حالت نشئگی طبیعی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به حالت بهشت برین. در همین زمینه آیه قرآنی به شکل 《کما بدائکم تعودون 》در اصل و ریشه یعنی به زبان و از دیدگاه پیامبر اسلام به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه بوده و نه اینکه بسوی او باز می آیید بر مصداق آیه دیگر قرآن به شکل 《انا لله و انا علیه راجعون 》. در زمینه آفرینش اولیه افراد انسانی یک نکته مهم تر از کلیه نکات و آن اینکه، خدای حقیقی و واقعی همه ی افراد انسانی را بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی و هرکدام را به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی را بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج مذکر و موئنث و هرکدام را در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است. آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر دایره وار دنیوی در ۱۰ عالم یا دنیا زیر سقف ۱۰ آسمان و روی ۱۰ کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره زمین در طول هم و پشت سر همدیگر.
...
[مشاهده متن کامل]

نتیجه کلی اینکه بر اساس بینش و باور فردی من ( با نام مستعار قدیمی از قبیل قندی و . . . . ) دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا، دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده. البته با کمال احترام و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) .
در پایان کلام کودکانه امروز خود، چند بیت شعر کودکانه با اقتباس :
ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست به دعا / کجا و کَی تواند گریزد این مخلوق زین داغ نهاده بر سر و دل و دست و پا / شیخا گر خود نمی خواهی دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد انشاالله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیم نوشیم درین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ باده های درد آلود دنیوی خسرو و شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون تان کند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردد وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کند/.

شاید مفیدتر باشد که از امروز به بعد بسوی آینده های نزدیک و دور دست بجای سفر آفرینش که آغاز و پایان آن به روشنی ترسیم و بیان نشده است از سفر های بیشمار مقطعی و نزولی و صعودی محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار با درجات و مراتب مختلف تکاملی بین دو حالت یا دو نظام احسن و اشرف آفرینش متوالی در طول سفر تکاملی بی پایان استفاده کرد. که حداقل اول و آخر این سفرهای مقطعی یکی باشد و هدف اصلی و ریشه ای و بنیادی این سفر مقطعی بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه یا مبدئی - ازلی - ابدی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین باشد و نه اینکه در پایان آن یعنی در معاد، رسیدن پیروان موسا و ایسا و محمد به بهشت و برخورداری از زندگی جاودانه بهمراه دریافت پاداش های فراوان بهشتی و رسیدن بقیه یعنی دیگر باوران و دگر اندیشان به جهنم بهمراه عذاب های شدید جهنمی بطور جاودانه. این چگونه عدالت و اخلاق و آزادی ست که این سه دین پیام آنرا به انسان داده و می دهند ؟ علاوه بر این دو سفر که یکی مقطعی و نزولی و صعودی ست با هدف همیشگی بازگشت به حالت اولیه آفرینش نظام هستی و وجود و برخورداری مجدد یا دوباره موجودات زنده و مفید و تک تک افراد انسانی از همان سعادت و زندگی طولانی مدت اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و دیگری سفر کلی و بی پایان تکاملی با هدف کلی رسیدن انسان به سطح مطلقیت و بیکرانی آفریدگار کائنات می باشد و سفر های بیشمار مقطعی و نزولی و صعودی با درجات مختلف و بیشمار تکاملی پشت سرهم و در طول آن صورت می پذیرند، یک سفر سومی هم وجود دارد به نام " سفر پایان ناپذیر عددی " در کلیه جهات مکانی و بیمکانی و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده و بیکرانی . این سفر به شکل رُخ میدهد : هرگاه در دور دست های مکانی و بیمکانی و در کلیه جهات یک لایه کیهانی یا جهانی در اطراف مجموعه وسیع جهان های قبلی آفریده می شود ، دقیقا به تعداد جهان های آن لایه به تعداد هرکدام از موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی موجود در این جهان افزوده می شود نه یکی بیشتر و نه یکی کمتر و نه یکی بهتر و نه یکی بد تر و نه یکی به اندازه یک ذره ناچیز طوری دیگر بلکه مطلقا یکسان و برابر.
...
[مشاهده متن کامل]

برخلاف بینش و باور سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، ما انسان ها مانند بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمد بمثابه تافته هایی جدا بافته از تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این واقعیت و طبیعت و کیهان از بیرون وارد این دنیا نشده ایم پس از جدایی و طرد و رانده شدن آندو از باغ فسقلی بهشت و آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال و تبعید آنان به روی کره زمین و بازگشت مان هم از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر، نمی باشد. و برخلاف بینش و باور فلسفی افلاطون ، روان ما موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی از عالم نیمه بیکران و نیمه بی نهایت ایده ها یا ماوراء طبیعت در بالا یا اعلا نزول نمی یابد و وارد عالم محدود محسوسات یا طبیعت در پائین یا اسفل نمی شود و بهنگام بسته شدن نطفه یا مرطوب شدن بذر به آن نمی پیوندد و بهنگام خشک شدن و مردن هم قفس به اصطلاحی تنگ بدن خاکی را ترک نمی کند و بسوی بازگشت به عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت مرتکب صعود و معراج نمی شود و به آنجا مهاجرت نمی کند. و یا برخلاف بینش و باور ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان جان های ما بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ از تن یا بدن و یا کالبد خاکی نمی پرند و مانند پرندگان این جهان فانی را عجولانه یا با شتاب ترک نمی کنند با هدف رسیدن به جهان باقی در ناکجا آباد هستی و وجود بیکران و پیوستن آنان در آنجا به جان جانان. و برخلاف بینش و باور هندوان و مصریان روان های ما مشمول حال گردش حلول یا تناسخ نمی باشند. بر خلاف بینش و باور سه دین توحیدی ، عالم غیب و امر و ملکوت از یک طرف و عالم شهود و خلق و ملک از طرف دیگر جدا از هم نیستند طوریکه یکی در بالا و مثل عالم ایده ها و ماوراء طبیعت افلاطون نیمه بیکران باشد و دیگری در پائین و مثل عالم محسوسات یا طبیعت محدود و متناهی باشد بلکه هردو روی هم قرار دارند و در هم اجین و تنیده اند به شکل های کلی ظاهر و باطن؛ واقعیت عینی و آشکار و پدیدار شده یا فنومنی و فعلیت ها از یک طرف و واقعیت محض و غیبی و باطنی و امکانات بالقوه و غیر آشکار و یا نوومنی از طرف دیگر . و خداوند متعال نه تنها صاحب یا مالک این دو عالم بلکه خود آنها هم می باشد و کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار را از عدم یا نیستی نیافریده است بلکه از ابعاد فراوان و بیکران خویش .
نتیجه کلی اینکه ما انسان ها بسوی بینهایت و روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین در جهت بالا و با هدف رجعت یا بازگشت به یَهوَه قوم یهود و ایسا و آقا و سرور یا پدر آسمانی اقوام مسیحی و الله اقوام مسلمان و اهو را مَزِدا قوم پارس و زرتشتی در حرکت و راه و سفر نمی باشیم بلکه بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلقا یکسان و برابر بهمراه خداوند به عنوان محیط و محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان با هدف بازگشت به همان سامان یا نظم احسان و اشرف آفرینش اولیه در حرکت و راه و سفر هستیم و آنهم سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هر کدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان و یا جهان ها در طول زنجیره دایر وار علت و معلول هوشمند - مادی - روحی - روانی و چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر این نوسانات.
گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو و ایرانی در اعصار دو دست باستان هردو حاکی از این حقیقت ژرف و بنیادی بوده اند که حرکت عشق و زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشت دوباره به حالت پارادیز یا پردیس یا فردوس یا جنت و یا بهشت برین این واقعیت و طبیعت و کیهان.
در حال حاضر هم در بهشت بسر می بریم ، اما فقط در یکی از مراتب و درجات تکاملی آن بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و اشرف در طول سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی و نه در برترین مرتبه و درجه تکاملی آن یعنی نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی. بهر حال در پایان،
آفریدگار کائنات نیافریده ست من و تورا بهر طاعت و بندگی و یا بلسان قرآن الا یعبدون / بلکه تا کند مارا 🤔 به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش رهنمون/ تا سهیم گردند و بهرمند نماید مارا از زندگی جاودان و بی آغاز و بی پایان خویش / بهر گفت و شنود و بازی در سطح کمال ایده آل در پیشگاه اعلا و والا و بیکران خویش /

بپرس