یک احتمال دیگر اینکه نام هنوخ، انوخ، خنونخ، به زبان پدر و مادری وی شاید به شکل خَنو رُخ ( به شکل مختصر خنوخ ) تلفظ و بیان میشده به معنای خنده رو.
نام اسکندر هم به زبان پدرش فیلی پوس ( پوست کلفت بسان فیل به زبان فارسی ) و یا پیلی پا ( به زبان های فارسی - یونانی ) و مادرش به شکل الِخاندرو
... [مشاهده متن کامل]
( alexandero ) تلفظ و بیان میشده به معنای آلِ خنده رویان.
میگویند که هنوخ، انوخ، خنوخ یا خنورخ قبل از پیدایش ایسا اولین فردی بوده که خودرا فرزند انسان نامیده. یعنی خود را از مرحله بشریت و آدمیت به مدار انسانیت ارتقاء یافته شده پنداشته است و معنای آن این بوده که آدم یا پدر بزرگ دور دست وی در آسمان آفریده نشده و یک نکته مهم دیگر اینست که در کتاب سه گانه هنوخ اشاره ای به همسر آدم یعنی حوا نشده است و علت آن اینست که در عصر وی داستان آدم و حوا به شکل موسائی آن موجود نبوده است. لذا آدم اولین مرد آفریده شده در باغچه بهشت نبوده بلکه یک بینش و باور حقیقی در زبان و فرهنگ قوم سومر.
ادیبان، شاعران، حکیمان و عارفان قوم یهود و موسا در راس آنان، داستان آدم و حوا را طوری سروده اند که هنوخ نسل هفتم و نوآه ( نوح ) نسل دهم تعیین گردیده اند، شاید به دلیل راز های ژرف نهفته در پشت پرده ظاهر اعداد ۷ و ۱۰، که تاکنون توسط اندیشمندان یا متفکرین، خیال پردازان و تصویر سازان پیرو ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، کشف و بیان نگردیده اند. به عنوان مثال قوم یهود هنوز نمیدانند که در پشت پرده دو شمعدان یکی هفت شمعی و دیگری نُه شمعی به نام های منورا و خانوکیا، چه راز هائی پنهان و نهفته اند، منجمله راز نهفته در پشت پرده ظاهر ستاره شش پر داوود که از دو مثلث متساوی الاضلاع بر رویهم در سطح افق ترسیم گردیده و اقوام مسیحی نمیداند که چرا تعداد ساکرامنت ها و معجزات ایسا مسیح هرکدام هفت تا می باشند و اقوام مسلمان هم نمیدانند که زائران سالانه خانه کعبه در مکّا ( به زبان آربراهام یا ابراهیم ) یا مکّه منوره مثل پروانه هفت بار دور نور سیاه شمع آن میچرخند.
بهر حال بدون اینکه کاری از دستمان بر آید، حداقل میتوانیم در دل خود بدون حیله و مکر و ریا برایشان آرزوی بیداری از این خواب های ژرف و غافلانه تاریخی و پریدن سالم از این رویاهای کابوسی یا هولناک، داشته باشیم تا که شاید این جنگ و خون ریزی بین پیروان موسا از یکطرف و پیروان محمّد از طرف دیگر ( و پیروان ایسا به عنوان هیزم اندازان به آتش این کوره و تَف و گُر دهنده آن در پنهانی و در بیرون از میدان ) پایان یابد و به دوستی و آشتی و صلح دائم تبدیل شود.