سعدالدوله توس یا مَلِکْ توس سی و پنجمین فرمانروای دودمان پادوسپانیان بود که میان سال های ۷۸۲ تا ۸۰۷ هجری در رویان حکومت داشت. دوران سردمداری وی به دو دوره تقسیم می شود؛ از ۷۸۲ تا ۷۹۲، به مدت ده سال، صرفاً ملک پادوسپانیان بود ولی در اثر تازش مرعشیان قلمروی نداشت و از ۷۹۲ تا ۸۰۷ هجری، که به مدت پانزده سال، بر رستمدار تسلط کامل یافت. [ ۱]
ملک توس کوچک ترین فرزند تاج الدوله زیار بود و در زمان مرگ پدرش خردسال بود. [ ۲]
پس از آن که ملک قباد توسط مرعشیان، در جنگ کشته شد، ملک توس به سردمداری پادوسپانیان رسید. او، که در این هنگام حدود پنجاه سال سن داشت، به جای ادامه دادن نبرد با مرعشیان، در مناطقی که دست درویشان به او نمی رسید، زندگیش را ادامه داد و از تجاوز متقابل صرف نظر کرد. ملک توس با جابه جایی های پیاپی مانع از آن می شد که درویشان بتوانند او را دستگیر کنند؛ لذا علی رغم گستردگی لشکرکشی های فخرالدین مرعشی و تصرف مناطق بسیاری در غرب مازندران و حتی البرز جنوبی، هیچ گاه ملک توس با او مواجه نشد. [ ۳]
در محرم سال ۷۸۴ هجری میربزرگ، رهبر مرعشیان، درگذشت و پس از مدتی تیمور گورکانی در سال ۷۸۶ هجری به جرجان و سپس مازندران آمد. در این اردوکشی تیمور به مرعشیان تعرض نکرد ولی پس از چند سال، در ۷۹۲ هجری، با تحریک اسکندر شیخی، تیمور به قلمرو مرعشیان هجوم آورد. سادات مرعشی پس از یورش تیمور، قلمرو پیشین پادوسپانیان را به ملک توس واگذار کردند، تا مانع از پیوستن او به جبههٔ دشمن شوند. با این حال ملک توس، از راه سمنان و دامغان، به اردوی تیمور در استرآباد رفت و اعلان اطاعت کرد. سرانجام تیمور در نبرد قراطوغان مرعشیان را شکست داد و در ۲۶ ذی القعده ۷۹۴ هجری مازندران به متصرفات تیموریان پیوست. [ ۴]
تیمور پس از آنکه سادات را به اسارت گرفت، در فکر توجیه اعمال خلاف ادعاهای خویش، در احترام گذاردن به اهل بیت بود، لذا نقشهٔ جدیدی طراحی کرد و زمانی که اسکندر چلاوی نزد تیمور رفته و تقاضای قصاص خون پدرش ( کیا افراسیاب چلاوی ) را کرد، تیمور پاسخ به وی گفت: «این ها تنها خونی تو نیستند، ملک رویان را نیز اینان کشته اند. ملک طوس را نیز حاضر گردانید تا خونی او با او سپرده شود، تا قصاص بکند. »[ ۵]
پس از حاضر شدن ملک توس، تیمور از او خواست تا آن کس را که خونی اوست، قصاص نماید. [ ۶] [ ۷] ملک توس، با این عمل مخالفت کرد[ ۸] و گفت:



این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفملک توس کوچک ترین فرزند تاج الدوله زیار بود و در زمان مرگ پدرش خردسال بود. [ ۲]
پس از آن که ملک قباد توسط مرعشیان، در جنگ کشته شد، ملک توس به سردمداری پادوسپانیان رسید. او، که در این هنگام حدود پنجاه سال سن داشت، به جای ادامه دادن نبرد با مرعشیان، در مناطقی که دست درویشان به او نمی رسید، زندگیش را ادامه داد و از تجاوز متقابل صرف نظر کرد. ملک توس با جابه جایی های پیاپی مانع از آن می شد که درویشان بتوانند او را دستگیر کنند؛ لذا علی رغم گستردگی لشکرکشی های فخرالدین مرعشی و تصرف مناطق بسیاری در غرب مازندران و حتی البرز جنوبی، هیچ گاه ملک توس با او مواجه نشد. [ ۳]
در محرم سال ۷۸۴ هجری میربزرگ، رهبر مرعشیان، درگذشت و پس از مدتی تیمور گورکانی در سال ۷۸۶ هجری به جرجان و سپس مازندران آمد. در این اردوکشی تیمور به مرعشیان تعرض نکرد ولی پس از چند سال، در ۷۹۲ هجری، با تحریک اسکندر شیخی، تیمور به قلمرو مرعشیان هجوم آورد. سادات مرعشی پس از یورش تیمور، قلمرو پیشین پادوسپانیان را به ملک توس واگذار کردند، تا مانع از پیوستن او به جبههٔ دشمن شوند. با این حال ملک توس، از راه سمنان و دامغان، به اردوی تیمور در استرآباد رفت و اعلان اطاعت کرد. سرانجام تیمور در نبرد قراطوغان مرعشیان را شکست داد و در ۲۶ ذی القعده ۷۹۴ هجری مازندران به متصرفات تیموریان پیوست. [ ۴]
تیمور پس از آنکه سادات را به اسارت گرفت، در فکر توجیه اعمال خلاف ادعاهای خویش، در احترام گذاردن به اهل بیت بود، لذا نقشهٔ جدیدی طراحی کرد و زمانی که اسکندر چلاوی نزد تیمور رفته و تقاضای قصاص خون پدرش ( کیا افراسیاب چلاوی ) را کرد، تیمور پاسخ به وی گفت: «این ها تنها خونی تو نیستند، ملک رویان را نیز اینان کشته اند. ملک طوس را نیز حاضر گردانید تا خونی او با او سپرده شود، تا قصاص بکند. »[ ۵]
پس از حاضر شدن ملک توس، تیمور از او خواست تا آن کس را که خونی اوست، قصاص نماید. [ ۶] [ ۷] ملک توس، با این عمل مخالفت کرد[ ۸] و گفت:




wiki: سعدالدوله توس