سعدالدوله
لغت نامه دهخدا
سعدالدوله. [ س َ دُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) ابوالمعالی الشریف دومین سلطان از حمدانیان حلب که از سال 356 تا 381 هَ.ق. حکومت کرد. ( طبقات السلاطین ص 101 ).
سعدالدوله. [ س َ دُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) ابومحمدبن حمدان. ملقب به ناصرالدوله رجوع به ناصرالدوله و ابومحمد و کامل ابن اثیر ج 9 صص 35 - 37 شود.
سعدالدوله.[ س َ دُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) صفی الدین ابهری از پزشکان یهودی و در سلک احبار یهودی بود. زمان ارغون خان خود را داخل اطباء ایلخانی کرد و در بغداد سکونت جست و معلومات وافری اندوخت و رتبتی ارجمند یافت تا آنجا که به مقام وزارت رسید و آخرالامر به دست مسلمانان کشته شد. ( از دستورالوزراء صص 296 - 305 ).
فرهنگ فارسی
عوفی نام او را اسعد بن شهاب ضبط کرده است و گوید اگر چه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع وتنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر خدمت درویشان و اهل دل صرف کرد . قصید. از او آورده است .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید