سرسره

/sorsore/

معنی انگلیسی:
slide, slip, chute, slip(way), shipway

لغت نامه دهخدا

سرسره. [ س ُ س ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) جای بازی و لیز خوردن از برف. سراشیبی که در آن توان به سریدن به زیر رفت. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جای لیزوسراشیب، جای سرخوردن
جای بازی و لیز خوردن از برف . سراشیبی که در آن توان به سریدن به زیر رفت .

فرهنگ عمید

۱. نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیب دار.
۲. جای لیز و سراشیب، جای سُر خوردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{slipway / slip way , slip , building berth, building slip, stocks} [حمل ونقل دریایی] سطح شیب داری که شیب آن به سمت آب است و از آن برای به آب اندازی شناور یا از آب کشیدن آن برای تعمیر استفاده می کنند

گویش مازنی

/soo ssere/ نام مرتعی در ولوپی سوادکوه

دانشنامه عمومی

سُرسُرِه وسیله ای است که در پارک ها ٬زمین های بازی و . . یافت می شود و ممکن است سرباز یا نیمه لوله ای یا تمام لوله ای باشد. سرسره ها معمولاً از فلز یا پلاستیک ساخته می شوند یا صاف و مستقیم هستند یا پیچ در پیچ می باشند و حول یک مرکز پیچ می خورند. بچه ها به وسیله یک پلکان نردبان مانند به بالای سرسره می رسند و از آنجا سر می خورند. زفاف
عکس سرسرهعکس سرسرهعکس سرسره

سرسره (آذربایجان). سرسره ( به لاتین: Sərsurə ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان اسماعیل لی واقع شده است. [ ۱]
عکس سرسره (آذربایجان)عکس سرسره (آذربایجان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

slide (اسم)
ریزش، سر، سرازیری، سراشیبی، کشو، لغزش، لغزنده، سرسره، اسباب لغزنده، پس وپیش رونده، توسراندنی، تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری

skating rink (اسم)
سرسره

فارسی به عربی

هبوط

پیشنهاد کاربران

سرسره کلمه ای تورکی است که از سورمق به معنی راندن گرفته شده سور ریشه ان بوده و وقتی سور در اول تکرار می شود علامت تاکید است و سور سور یعنی مخصوص راندن و به صورت سرسره وارد فارسی شده است سورتمه و سرمه هم از این ریشه است
بابا دست وردارین از این همه استعارات واصطلاحات ادبی! اون بنده خدایی که میاد اینجا دنبال ریشه های فارسی یا خارجی لغات نیست بخدا، اونارو جناب معین و بزرگان دیگه به تفضیل در فرهنگ لغات آوردن، یه چیز بگید که طرف کارش راه بیفته مثل لغت انگلیسی معادلش یا اصلا آلمانیش فرانسویش، از جناب آبادیس خواهش میکنم یه سایت دیگه راهاندازی بفرمایند تا این دوستان عاشق ریشه یابی و گویش شناسی اونجا مجال این گونه مباحثات رو پیدا کنن و هم خودشون لذت ببرن هم ما کمتر حرص بخوریم والا بخدا!
...
[مشاهده متن کامل]

*merry go round

چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم
سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده شد = چیزی ک مارا به جریان میاندازد / آب شرب = آب جاری شده / خود جاری که از ساری / شاری آمده / شار الکتریکی = جریان الکتریکی
...
[مشاهده متن کامل]

سار / شار مانند ابشار / افشار ( طبقه بالا دستان = اف = بالا و شار = جریان => جریان و گروه بالایی )
شارع / شرعی / مشروع و مشتقات آن اشاره به جریان یافتن جمعیت = شارع و شرعی = چیزی را به ما جریان انداختن و . . . . .
شعر که از سُر / شُر آمده یعنی چیزی را به زبان جاری ساختن که در سروده میبینیم که از سُر ود آمده ( مانند نمود = نم ( از نما آمده ود / خمود = خم ود و . . . ) پس سرود میشود جاری ساختن و سرایش نمونه دیگر جاری و ساری ساختن است پس این از اینکه چرا ساری همان جاری و جریان است ( همچنین مجری و اجرا از دیگر مشتقات آنها میباشند )
چرا ساری در ترکی زرد میشود؟ نام گذشته ساری زارتاگارتا بوده که با دگریخت ت به د میشود زارداگاردا که اگر ساده بگوییم میشود زردگَرد که کلا / گرد ( جرد از دیگر اشکال ساخت یافته گرد به معنای شهر است ) پس زردگرد میشود شهر زرد ( به دلیل داشتن برخی از گَوَن های زرد رنگ که برای زنبور های عسل ( که به آن ماز میگویند ( به گفته برخی مازندران یعنی جایگاه ماز که یک گونه زنبور بوده ) بسیار مفید بوده به اینک اثر چندانی از این گونه گیاهی باقی نمانده )
پس دلیل اینکه به ترکی ساری میشود زرد از اینجا آمده که این شهر به شهر زرد معروف بوده و چون نامش ساری بوده برای دیگران ساری شده شهر زرد همانطور که یونانیان به آن زارتاگارتا میگفتند یعنی شهر زرد ام نام اصلی آن ساری بوده و لقبش شهر زرد
چرا ساری مرکز فرماندهی چَمِش ( معنی ) دارد؟
چون در این جاری شدن که افشار یا افسار میگفتند طبقه بالا دستان ( افشار یا افشاریان که طبقه بالا دستان خود را مینامیدند ) افسار کار را در دست داشتند ( افسار یعنی کار بالا و مهم و نشانه کنترل بوده ) پس یک معنای و اصطلاح دیگر افسار = کنترل یا مرکز فرماندهی شد در صورتی که اف = بالا و سار = جاری شده معنا دارد اما در گذر زمان اینطور کاربرد یافت ( مانند افسر = رییس )
دستکم بخش زیادی از واژه هایی که به اشتباه گمان میرفت عربی باشند را ریشه یابی کردیم . بخش زیادی از واژه های عربی ایرانی می باشد منتها بادی به درستی و با دقت بالا به اصل آن برسیم.
واژه شهر هم از شار آمده یعنی جایی که مردم در آن جریان دارند ( رفت و آمد ) پس شهرت / مشهور و . . . . به کسی یا چیزی که پرجریان و پرصدا باشد گفته شده .
با سپاس
لایک نداشت اینهمه واژه یابی ؟

از آنجایی که معادل فارسی کلمه آسانسور برابر با آسان بر است زین پس به جای سرسره بگوییم �بَربَره�.
با تشکر
( در گویش شهر سیریز ) خِزخِزو گویند

بپرس