سرافراز

/sarafrAz/

مترادف سرافراز: بالنده، بلندمرتبه، سربلند، سرفراز، مباهی، مفتخر ، گردن فراز، گردن کش

متضاد سرافراز: سرافکنده

معنی انگلیسی:
honoured

فرهنگ اسم ها

اسم: سرافراز (پسر) (فارسی) (تلفظ: sarafrāz) (فارسی: سرافراز) (انگلیسی: sarafraz)
معنی: سربلند، مفتخر، ( به مجاز ) افتخار کننده به چیزی یا کسی، ( در قدیم ) دارای صفات نیکو و مایه افتخار، ( در قدیم ) گردن فراز، گردن کش، زورمند، سرفراز
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

سرافراز. [ س َ اَ ] ( نف مرکب ) سربلند و متکبر و گردنکش. ( آنندراج ). فخرکننده. نازنده. سربلند :
سرافراز پور یل اسفندیار
ز گشتاسب اندرجهان یادگار.
فردوسی.
یکی پهلوان بود شیروی نام
دلیر و سرافراز و جوینده نام.
فردوسی.
بدانگه که گردد سرافراز نیو
از ایران بیاید هنرمند گیو.
فردوسی.
پدر گر بداند که تو زین نشان
شدستی سرافراز گردنکشان.
فردوسی.
کجا آن خردمند کندآوران
کجا آن سرافراز جنگی سران.
فردوسی.
سرافراز داماد رستم بود
به ایران زمین همچو او کم بود.
فردوسی.
ملک عالم و عادل پسر شاه جهان
میر ابواحمد محمود سرافرازگهر.
فرخی.
میر یوسف عضدالدوله سالار پسر
روی شاهان و سرافراز بزرگان ز گهر.
فرخی.
سمند سرافراز را کرد زین
برون رفت تنها بروز گزین.
اسدی.
دامن همت سرافرازش
گردن چرخ را گریبان باد.
مسعودسعد.
چو تو نگار دل افروز نیست در خلخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما.
معزی.
آنکه نگونسار شد مباد سرافراز
وآنکه سرافراز شد مباد نگونسار.
سوزنی.
ز گوران سرافراز گوری بود
که با فحلیش دست زوری بود.
نظامی.
سرم تاج از سرافرازان ربوده ست
خلف بس ناخلف دارم چه سود است.
نظامی.
شتابنده تر شد در آن بندگی
سرافراز گشت از سرافکندگی.
نظامی.
سرافراز این خاک فرخنده بوم
ز عدلت بر اقلیم یونان و روم.
سعدی.
گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز
سریر عزتم آن خاک آستان بودی.
حافظ.

فرهنگ فارسی

سرافراز، سربلند، مفتخر
( صفت ) گردنفراز سربلند .
سربلند و متکبر و گردنکش فخر کننده

فرهنگ معین

(سَ . اَ ) (ص فا. ) مفتخر، سربلند.

فرهنگ عمید

سربلند، مفتخر.

جدول کلمات

مفتخر

مترادف ها

proud (صفت)
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر

prideful (صفت)
مغرور، برتن، سرافراز، پر مباهات

proud-hearted (صفت)
سرافراز

proudly (قید)
مغرورانه، سرافراز، متکبرانه

honorably (قید)
سرافراز

honourably (قید)
سرافراز

پیشنهاد کاربران

سرفراز: سربلند
در جایی که می خواهیم از عدم شرمساری و نیکوکاری کسی صحبت کنیم.
مثال: ایشان با اعمال خود همیشه سرفراز هستند.
سرافراز: پیروز
در جایی که می خواهیم از پیروزی کسی صحبت کنیم.
مثال: با تلاش و همت والای خود به سرافرازی رسیدند.
رو سفید
سربلند
مفتخر
سربلند ،

بپرس