سدهٔ هجدهم میلادی به فاصلهٔ بین سال های ۱۷۰۱ تا ۱۸۰۰ در گاهشماری گریگوری گفته می شود.
گاهی مورخان اروپایی، اصطلاح سدهٔ هجدهم میلادی را برای اشاره به دوره های دیگری استفاده می کنند. برای مثال سده ۱۸ کوتاه به سال های بین ۱۷۸۹–۱۷۱۵ یعنی از مرگ لویی چهاردهم فرانسه تا آغاز انقلاب فرانسه گفته می شود تا بتوان به دو رویدادی که با هم ارتباط تنگاتنگی دارند اشاره کرد. انقلاب فرانسه با ارائه تعریفی از ملت، آن را به طور مستقیم وارد معادلات بین المللی کرد.
از سوی دیگر مورخینی هستند که از اصطلاح سده ۱۸ طولانی برای اشاره به دورانی که از انقلاب باشکوه انگلستان در سال ۱۶۸۸ شروع و تا جنگ واترلو در سال ۱۸۱۵ یا حتی کمی بعد از آن طول می کشد استفاده می کنند.
در طول سده ۱۸ میلادی روشنگری در انقلاب های فرانسه، هائیتی و آمریکا به حد اعلای خود رسید. فلسفه و علم با سرعت زیادی پیشرفت کردند.
فیلسوفان، زمانی را تصور می کردند که دیگر بنیادگرایی مسیحی وجود نداشته باشد. این رؤیا با وقوع انقلاب فرانسه به واقعیت تبدیل شد اما چیزی نگذشت که دورهٔ وحشت به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر فرا رسید و این آرزو را به چالش کشید. سلاطین اروپایی در آغاز با آغوشی باز به استقبال عصر روشنگری رفتند اما پس از آن که شعله های انقلاب فرانسه درگرفت از ترس این که قدرتشان را از دست ندهند به ائتلاف های گستردهٔ ضدانقلابی پیوستند.
امپراتوری عثمانی پس از پذیرفتن معاهده کارلویتز، با شیبی آرام به سمت زوال حرکت می کرد زیرا نتوانسته بود با پیشرفت های اروپایی ها در فناوری همگام شود. عصر لاله نماد دورهٔ صلح و رویکرد به اروپا پس از پیروزی در مقابل روسیه جوان در سال ۱۷۱۱ بود. در طول این سده تلاش های زیادی برای اصلاحات انجام گرفت که موفقیت های محدودی داشتند. همچنین امپراتوری سوئد پس از شکست خوردن از روسیه در جنگ بزرگ شمالی، روند افول خود را آغاز کرد و روسیه به قدرت مطلق حوزه بالتیک تبدیل شد.
سده ۱۸، پایانی بر کار کشور مشترک المنافع لهستان - لیتوانی بود. این پادشاهی که زمانی قدرتمند و گسترده بود و می توانست مسکو را شکست بدهد و لشکریان عثمانی را مغلوب سازد، تحت حملات متعدد در هم شکست. نظام حکومتی نیمه دموکراتیک این کشور آن قدر مؤثر نبود که بتواند از پس قدرت رژیم های سلطنتی همسایه نظیر پروس، روسیه و اتریش برآید. این کشورها سرزمین های این اتحادیه را بین خود تقسیم کردند و دورنمای سیاسی اروپای مرکزی را برای صد سال آینده دستخوش تغییر قرار دادند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفگاهی مورخان اروپایی، اصطلاح سدهٔ هجدهم میلادی را برای اشاره به دوره های دیگری استفاده می کنند. برای مثال سده ۱۸ کوتاه به سال های بین ۱۷۸۹–۱۷۱۵ یعنی از مرگ لویی چهاردهم فرانسه تا آغاز انقلاب فرانسه گفته می شود تا بتوان به دو رویدادی که با هم ارتباط تنگاتنگی دارند اشاره کرد. انقلاب فرانسه با ارائه تعریفی از ملت، آن را به طور مستقیم وارد معادلات بین المللی کرد.
از سوی دیگر مورخینی هستند که از اصطلاح سده ۱۸ طولانی برای اشاره به دورانی که از انقلاب باشکوه انگلستان در سال ۱۶۸۸ شروع و تا جنگ واترلو در سال ۱۸۱۵ یا حتی کمی بعد از آن طول می کشد استفاده می کنند.
در طول سده ۱۸ میلادی روشنگری در انقلاب های فرانسه، هائیتی و آمریکا به حد اعلای خود رسید. فلسفه و علم با سرعت زیادی پیشرفت کردند.
فیلسوفان، زمانی را تصور می کردند که دیگر بنیادگرایی مسیحی وجود نداشته باشد. این رؤیا با وقوع انقلاب فرانسه به واقعیت تبدیل شد اما چیزی نگذشت که دورهٔ وحشت به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر فرا رسید و این آرزو را به چالش کشید. سلاطین اروپایی در آغاز با آغوشی باز به استقبال عصر روشنگری رفتند اما پس از آن که شعله های انقلاب فرانسه درگرفت از ترس این که قدرتشان را از دست ندهند به ائتلاف های گستردهٔ ضدانقلابی پیوستند.
امپراتوری عثمانی پس از پذیرفتن معاهده کارلویتز، با شیبی آرام به سمت زوال حرکت می کرد زیرا نتوانسته بود با پیشرفت های اروپایی ها در فناوری همگام شود. عصر لاله نماد دورهٔ صلح و رویکرد به اروپا پس از پیروزی در مقابل روسیه جوان در سال ۱۷۱۱ بود. در طول این سده تلاش های زیادی برای اصلاحات انجام گرفت که موفقیت های محدودی داشتند. همچنین امپراتوری سوئد پس از شکست خوردن از روسیه در جنگ بزرگ شمالی، روند افول خود را آغاز کرد و روسیه به قدرت مطلق حوزه بالتیک تبدیل شد.
سده ۱۸، پایانی بر کار کشور مشترک المنافع لهستان - لیتوانی بود. این پادشاهی که زمانی قدرتمند و گسترده بود و می توانست مسکو را شکست بدهد و لشکریان عثمانی را مغلوب سازد، تحت حملات متعدد در هم شکست. نظام حکومتی نیمه دموکراتیک این کشور آن قدر مؤثر نبود که بتواند از پس قدرت رژیم های سلطنتی همسایه نظیر پروس، روسیه و اتریش برآید. این کشورها سرزمین های این اتحادیه را بین خود تقسیم کردند و دورنمای سیاسی اروپای مرکزی را برای صد سال آینده دستخوش تغییر قرار دادند.
wiki: سده هجدهم میلادی