سخریه

/soxriyye/

مترادف سخریه: استهزا، ریشخند، مسخره، هجو

متضاد سخریه: جد

لغت نامه دهخدا

( سخریة ) سخریة. [ س ُ ری ی َ ] ( ع اِمص ) فسوس ( اسم است مصدر را ). ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ریشخند، استهزائ
( اسم ) ریشخند استهزائ .
فسوس است است مصدر را

فرهنگ معین

(سُ یِّ ) [ ع . سخریة ] (اِ. ) ریشخند، استهزاء.

فرهنگ عمید

ریشخند، استهزا.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سُخریه، اصطلاحی اخلاقی در قرآن ، به معنای ریشخند کردن و مسخره کردن می باشد.
واژۀ سخریه مصدری است از ریشۀ سخر، دالّ بر کوچک گردانیدن یا کوچک شمردن کسی یا چیزی، چنانکه مصدر تسخیر از این ریشه، حاکی از به خدمت گرفتن و مطیع کردن چیزی یا کسی بدون مزد است. مصدر سخریه تقریباً مترادف است با مصدرهای سُخره و استهزاء (از ریشۀ هزء)، و در آن ها افزون بر معنای استحقار و تذلیل، معنای ریشخند کردن نیز نهفته است. بنا بر تعریف غزالی، مسخره کردن توجه دادن به عیوب دیگری است به نحوی که باعث خندۀ ناظران شود، خواه با سخن باشد خواه با اشاره یا انجام دادن کارهای دیگر. مفهوم مسخره کردن در قرآن در دو زمینۀ معنایی اصلی به کار رفته است: نخست به عنوان یکی از رفتارهای ضد مذهبی مشرکان (و منافقان) برای مقابله با پیامبران و مؤمنان، و دوم به عنوان یک رذیلت اخلاقی که مؤمنان از آن نهی شده اند. در احادیث، بیشتر، از معنای دوم سخن گفته شده و در مواردی نیز در زمینه های معنایی دیگری به کار رفته است.
سخریه در قرآن
در قرآن، به جز مشتقات ریشه های سخر و هزء، واژگان دیگری نیز مفهوم ریشخند کردن و کوچک شمردن دیگران را می رسانند، ازجمله: «همز»، به معنای بیان عیب دیگری در غیبت او «لمز»، به معنای بیان عیب کسی یا اشاره کردن به آن با گفتار یا حرکات چشم و سر در حضور او «غمز»، به معنای بیان عیب به ویژه با وجنات صورت «تنابز»، به معنای خواندن کسی با لقب و نام ناپسند و «ضِحْک»، به معنای خندیدن . این مجموعه واژگان در قرآن، بیشتر برای بیان یکی از رفتارهای اصلی کافران در برابر دعوت پیامبران به خداپرستی، یعنی مسخره کردن پیامبران، است. بیشتر آیه های راجع به این موضوع، مجادلۀ مشرکان و کافران را با پیامبران ترسیم می کنند. در این آیه ها، مشرکان با روش های گوناگون می کوشند سخن پیامبران را بی مبنا و نامعقول جلوه دهند. برخی از این روش ها، از سرگذشت هایی که قرآن دربارۀ انبیا و امم بازگو کرده است استنباط می شود و برخی نیز، به طور خاص، راجع به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم است. مطابق آیه های قرآن، برخی از روش های استهزا عبارت بوده است از: مطرح کردن پرسش هایی برای ایجاد تردید دربارۀ راستی ادعای انبیا، مانند پرسش هایی دربارۀ چگونگی مبعوث شدن پس از مرگ و تردید در امکان قیامت و این که نمی توان به آن یقین یافت درخواست های غیرعادی کردن، مانند این که وحی باید بر فردی ثروتمند و قدرتمند نازل شود یا ملائکه نزد اینان آورده شوند به تمسخر ادعا کردن که شرک آنان ارادۀ پروردگار است و اگر پروردگار انبیا می خواست، آنان بت نمی پرستیدند نسبت دادن ویژگی های تحقیرآمیز به پیامبران و مؤمنان، مانند ساحر یا مجنون خواندن پیامبران و سفیه خواندن مؤمنان و تأکید بر ارزشمندی سنت های پیشینیان و بیان این که غرض انبیا، منحرف کردن مردم از این سنت هاست. مهم ترین روش استهزا و تحقیر این بوده که مشرکان تاهنگامی که عذاب الهی نمی آمده است، گرفتار نشدن به عذاب را گواهی بر نادرستی ادعای رسولان در انذار مشرکان می گرفته اند. قرآن بارها تأکید کرده است که اینان گرفتار همان چیزی می شوند که پیش از این به سخره اش می گرفتند. مطابق آیۀ ۴۸ سورۀ زمر، هنگام نزول عذاب بر کافران، در واقع چیزی بر آنان نازل می شود که گمان می کردند حقیقت ندارد. به این ترتیب، نادرستی عقیده شان آشکار می گردد.
مسخره کردن مشرکان پیامبر را
مشرکان و کافران در دورۀ دعوت پیامبر اسلام ، با رفتارهای دیگری نیز پیامبر و دعوت ایشان را تمسخر می کردند، از جمله هنگام نمازگزاردن پیامبر و مؤمنان در مسجد ، سوت می کشیدند و دست می زدند، سرهای شان را به نشانۀ بی اعتنایی یا ریشخند تکان می دادند، روی برمی گرداندند، با چشم و ابرو به نشانۀ تمسخر به یکدیگر اشاره می کردند و با کنایه و تحقیرآمیز سخن می گفتند.
مسخره کردن منافقان مؤمنان را
...

مترادف ها

ridicule (اسم)
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا

scoff (اسم)
مسخره، ریشخند، طعنه، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، طنز

laughingstock (اسم)
مسخره، سخره، سخریه، مایه خنده

derision (اسم)
سخره، تمسخر، مایه خنده و تمسخر، استهزاء، سخریه

staring-quarter (اسم)
مسخره، سخره، سخریه

فارسی به عربی

سخریة

پیشنهاد کاربران

تَمَسخُر/تَسْخَر /سُخْریّه ( ( تَمَسْخُر در لغت عرب نیامده و از ساخته های فارسی زبانان در دوران متاخر است. در عربی برای بیان این معنی تَسْخَر ( مصدر متعدی ) ، به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم، یا سُخْریّه ( اسم ) ، به ضمّّ اول و سکون دوم، می گویند که هر دو در فارسی نیز به کار رفته است:
...
[مشاهده متن کامل]

تَسْخَرَت بر آینه نَبْوَد به روی خود بُوَد
زانکه رویت هست تسخر گاه هر روشن روان ( مولوی، دیوان کبیر ) ( ( گفت مرا بر تو آرزویی هست و آن آن است که برای من امانی بنویسی که اگر وقتی تو پادشاه شوی مرا از تو امان باشد. گفت سُخْریّه می کنی از من. . . مرا پادشاهی از کجا باشد؟ ( تفسیر ابوالفتح، جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ )
چون تمسخر هم در نوشتار و هم در گفتار فارسی رایج شده و کاملاً جا افتاده است باید استعمال آن را جایز دانست. با این همه به جای آن می توان گفت: ریشخند یا استهزا. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )

طبرسی - رحمت اللّه علیه - در مجمع البیان گفته : ( سخریه ) به معنای این است که انسان کاری را بر خلاف آنچه در باطن دارد انجام دهد، بطوری که هر بینندهای به کم عقلی انجام دهنده آن کار پی ببرد، و از همین باب است کلمه ( تسخیر ) چون تسخیر به معنای آن است که کسی را آنقدر با قهر استضعاف کنی که ذلیل شود، و فرق میان سخریه و بازی این است که در سخریه معنای خدعه و نیرنگ و ناقص جلوه دادن طرف میباشد، و معلوم است که طرف باید موجودی جاندار باشد تا بشود با او نیرنگ کرد به خلاف لعب و بازی که با جمادات نیز ممکن است .
...
[مشاهده متن کامل]

و اما راغب در معنای این کلمه در مفرداتش گفته : وقتی گفته می شود ( سخرت منه ) و همچنین ( استسخرته ) معنایش این است که من او را مسخره کردم ، و در کلام خدای تعالی نیز چند جا استعمال شده یکی در این آیه که می فرماید: ( ان تسخروا منا فانا نسخر منکم کما تسخرون فسوف تعلمون ) ، و یکی دیگر آنجا که می فرماید: ( بل عجبت و یسخرون ) ، و بعضی گفته اند: ( رجل سخرة ) - به ضمه سین و فتح خأ - یعنی کسی که دیگران را مسخره می کند، و رجل سخرة - به ضمه سین و سکون خأ - یعنی کسی که دیگران مسخره اش کرده باشند، و کلمه ( سخریه ) - به ضمه سین - و همچنین کلمه ( سخریه ) - به کسره سین - به آن عملی گفته می شود که مسخره کننده در مسخرگی خود استفاده می کند. ( ترجمه المیزان )

بپرس