[ویکی فقه] سختی غزوه تبوک (قرآن). آیاتی از قرآن از دشواریهای غزوه تبوک سخن گفته است.
جنگ تبوک، دارای شرایطی دشوار و پر مشقت بودلو کان عرضا قریبا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة.. اگر متاعی دست یافتنی بود یا سفری بود نه چندان دراز، از پی تو می آمدند، ولی اکنون که راه دراز شده است پیمودنش را دشوار می انگارند. و به خدا قسم می خورند که اگر می توانستیم همراه شما بیرون می آمدیم. اینان تن به هلاکت می سپارند. خدا می داند که دروغ می گویند.«الشقة»، قطعه ای از سرزمین دور است که رفتن به آنجا مشقت و سختی دارد و به معنای سفر و مسافت هم آمده است. تاریخ اسلام نشان می دهد که مسلمانان هیچگاه به اندازه جریان تبوک در فشار و زحمت نبودند.زیرا از طرفی حرکت به سوی تبوک در موقع شدت گرمای تابستان بود.و از سوی دیگر خشکسالی مردم را به ستوه در آورده بود.و از سوی سوم فصلی بود که می بایست مردم همان مقدار محصولی که بر درختان بود جمع آوری و برای طول سال خود آماده کنند.از همه اینها گذشته فاصله میان مدینه و تبوک بسیار طولانی بود.و دشمنی که می خواستند با او روبرو شوند، امپراطوری روم شرقی، یکی از نیرومندترین قدرتهای جهان روز بود.اضافه بر اینها، مرکب و آذوقه در میان مسلمانان به اندازه ای کم بود که گاه ده نفر مجبور می شدند به نوبت از یک مرکب استفاده کنند، بعضی از پیاده ها حتی کفش بپانداشتند، و مجبور بودند با پای برهنه از ریگهای سوزان بیابان بگذرند، از نظر غذا و آب به قدری در مضیقه بودند که گاهی یک دانه خرما را چند نفر به نوبت، در دهان گرفته و می مکیدند تا موقعی که تنها هسته آن باقی می ماند، و یک جرعه آب را چند نفر می نوشیدند.
← دوری مسافت
تنگناهای جنگ تبوک، مایه تزلزل قلب برخی از مسلمانان گشته بود.لقد تاب الله علی النبی والمهـجرین والانصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم.. خدا، توبه پیامبر و مهاجرین و انصار را که در آن ساعت عسرت همراه او بودند، از آن پس که نزدیک بود که گروهی را دل از جنگ بگردد، پذیرفت. توبه شان بپذیرفت، زیرا به ایشان رئوف و مهربان استبا تمام این اوصاف مسلمانان غالبا روحیه قوی و محکم داشتند و علی رغم تمام این مشکلات به سوی دشمن همراه پیامبر صحرکت کردند و با این استقامت و پایمردی عجیب درس بزرگی برای همه مسلمین جهان در تمام قرون و اعصار به یادگار گذاشتند، درسی که برای همه نسلها کافی بود، و وسیله پیروزی و غلبه بر دشمنان بزرگ و مجهز و خطرناک.شک نیست در میان مسلمانان افرادی بودند که روحیه ضعیفتری داشتند، و همانها بودند که فکر بازگشت را در سر می پروراندند که قرآن از آن تعبیر به" من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم" کرده است (زیرا" یزیغ" از ماده" زیغ" به معنی تمایل و انحراف از حق به سوی باطل است).ولی همانگونه که دیدیم روحیه عالی اکثریت، و لطف پروردگار آنها را نیز از این فکر منصرف ساخت، و به جمع مجاهدان راه حق پیوستند.۳- در آیات فوق در باره آن سه نفر از مسلمانان سست و سهل انگار تعبیر به" خلفوا" شده است، یعنی" پشت سر گذارده شده اند".این تعبیر یا به خاطر آن است که مسلمانان هنگامی که اینگونه اشخاص سستی می کردند آنها را پشت سر گذارده، و بی اعتنا به وضعشان به سوی میدان جهاد پیش می رفتند، و یا به خاطر آنست که هنگامی که برای عذرخواهی نزد پیامبر ص آمدند، عذر آنها را نپذیرفت و قبول توبه آنها را به عقب انداخت. .
امتناع از همراهی
دورنمای مشقت آمیز جنگ تبوک، موجب امتناع منافقان از همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم گشته بود.لو کان عرضا قریبا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة وسیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکـذبون• عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکـذبین. اگر متاعی دست یافتنی بود یا سفری بود نه چندان دراز، از پی تو می آمدند، ولی اکنون که راه دراز شده است پیمودنش را دشوار می انگارند. و به خدا قسم می خورند که اگر می توانستیم همراه شما بیرون می آمدیم. اینان تن به هلاکت می سپارند. خدا می داند که دروغ می گویند• خدایت عفو کند. چرا به آنان اذن ماندن دادی؟ می بایست آنها که راست می گفتند آشکار شوند و تو دروغگویان را هم بشناسیآیات فوق استفاده می شود که گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان" تبوک" معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد.
← عتاب الهی
...
جنگ تبوک، دارای شرایطی دشوار و پر مشقت بودلو کان عرضا قریبا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة.. اگر متاعی دست یافتنی بود یا سفری بود نه چندان دراز، از پی تو می آمدند، ولی اکنون که راه دراز شده است پیمودنش را دشوار می انگارند. و به خدا قسم می خورند که اگر می توانستیم همراه شما بیرون می آمدیم. اینان تن به هلاکت می سپارند. خدا می داند که دروغ می گویند.«الشقة»، قطعه ای از سرزمین دور است که رفتن به آنجا مشقت و سختی دارد و به معنای سفر و مسافت هم آمده است. تاریخ اسلام نشان می دهد که مسلمانان هیچگاه به اندازه جریان تبوک در فشار و زحمت نبودند.زیرا از طرفی حرکت به سوی تبوک در موقع شدت گرمای تابستان بود.و از سوی دیگر خشکسالی مردم را به ستوه در آورده بود.و از سوی سوم فصلی بود که می بایست مردم همان مقدار محصولی که بر درختان بود جمع آوری و برای طول سال خود آماده کنند.از همه اینها گذشته فاصله میان مدینه و تبوک بسیار طولانی بود.و دشمنی که می خواستند با او روبرو شوند، امپراطوری روم شرقی، یکی از نیرومندترین قدرتهای جهان روز بود.اضافه بر اینها، مرکب و آذوقه در میان مسلمانان به اندازه ای کم بود که گاه ده نفر مجبور می شدند به نوبت از یک مرکب استفاده کنند، بعضی از پیاده ها حتی کفش بپانداشتند، و مجبور بودند با پای برهنه از ریگهای سوزان بیابان بگذرند، از نظر غذا و آب به قدری در مضیقه بودند که گاهی یک دانه خرما را چند نفر به نوبت، در دهان گرفته و می مکیدند تا موقعی که تنها هسته آن باقی می ماند، و یک جرعه آب را چند نفر می نوشیدند.
← دوری مسافت
تنگناهای جنگ تبوک، مایه تزلزل قلب برخی از مسلمانان گشته بود.لقد تاب الله علی النبی والمهـجرین والانصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم.. خدا، توبه پیامبر و مهاجرین و انصار را که در آن ساعت عسرت همراه او بودند، از آن پس که نزدیک بود که گروهی را دل از جنگ بگردد، پذیرفت. توبه شان بپذیرفت، زیرا به ایشان رئوف و مهربان استبا تمام این اوصاف مسلمانان غالبا روحیه قوی و محکم داشتند و علی رغم تمام این مشکلات به سوی دشمن همراه پیامبر صحرکت کردند و با این استقامت و پایمردی عجیب درس بزرگی برای همه مسلمین جهان در تمام قرون و اعصار به یادگار گذاشتند، درسی که برای همه نسلها کافی بود، و وسیله پیروزی و غلبه بر دشمنان بزرگ و مجهز و خطرناک.شک نیست در میان مسلمانان افرادی بودند که روحیه ضعیفتری داشتند، و همانها بودند که فکر بازگشت را در سر می پروراندند که قرآن از آن تعبیر به" من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم" کرده است (زیرا" یزیغ" از ماده" زیغ" به معنی تمایل و انحراف از حق به سوی باطل است).ولی همانگونه که دیدیم روحیه عالی اکثریت، و لطف پروردگار آنها را نیز از این فکر منصرف ساخت، و به جمع مجاهدان راه حق پیوستند.۳- در آیات فوق در باره آن سه نفر از مسلمانان سست و سهل انگار تعبیر به" خلفوا" شده است، یعنی" پشت سر گذارده شده اند".این تعبیر یا به خاطر آن است که مسلمانان هنگامی که اینگونه اشخاص سستی می کردند آنها را پشت سر گذارده، و بی اعتنا به وضعشان به سوی میدان جهاد پیش می رفتند، و یا به خاطر آنست که هنگامی که برای عذرخواهی نزد پیامبر ص آمدند، عذر آنها را نپذیرفت و قبول توبه آنها را به عقب انداخت. .
امتناع از همراهی
دورنمای مشقت آمیز جنگ تبوک، موجب امتناع منافقان از همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم گشته بود.لو کان عرضا قریبا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة وسیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکـذبون• عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکـذبین. اگر متاعی دست یافتنی بود یا سفری بود نه چندان دراز، از پی تو می آمدند، ولی اکنون که راه دراز شده است پیمودنش را دشوار می انگارند. و به خدا قسم می خورند که اگر می توانستیم همراه شما بیرون می آمدیم. اینان تن به هلاکت می سپارند. خدا می داند که دروغ می گویند• خدایت عفو کند. چرا به آنان اذن ماندن دادی؟ می بایست آنها که راست می گفتند آشکار شوند و تو دروغگویان را هم بشناسیآیات فوق استفاده می شود که گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان" تبوک" معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد.
← عتاب الهی
...
wikifeqh: سختی_غزوه_تبوک_(قرآن)