ساریه
فرهنگ اسم ها
معنی: ابری که در شب آید، نام یکی از دختران امام موسی کاظم ( ع )
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
سرت علیه من الجوزاء ساریة
تزجی الشمال علیه جامدالبرد.
نابغه ( از تاج العروس ).
|| ستون. ( مهذب الاسماء ) ( شرح قاموس ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسطوانه. ( یاقوت ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). اسطوانه و صاحب بارع گوید از سنگ یا آجر باید باشد. ( تاج العروس ). بعضی این کلمه را مأخوذ از لاتین دانسته اند ولی اصل آن عربی و مشتق از سراة بمعنی پشت است. ( نشوء اللغة العربیة ص 58 ). || ستون کشتی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) تأنیث ساری. امراض ساریة. ناخوشیهای واگیردار. || تأنیث ساری. زن رونده. رجوع به اقرب الموارد شود.ساریة. [ ی َ ] ( اِخ ) اسم مردی است در نهاوند که سخت ترین مردمان بود در دویدن. ( شرح قاموس ).
ساریة. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن زنیم بن عبداﷲ دئلی در زمان صحابه میزیست ، ابتدا از راهزنان اهل جاهلیت بود، و اسلام آورد و ببرکت مسلمانی رتبه ای ارجمند یافت. در کتاب الاصابة ( ج 3 ص 52 و 53 ) از واقدی و بعض دیگر از مورخان و محدثان نقل میکند که عمر در سال آخر خلافتش یعنی سنه 23 هَ. ق. ساریه را با لشکری بفارس فرستاد روز جمعه ای در اثناء خطبه ناگهان گفت : «یا ساریة الجبل ، الجبل !» مستمعان متحیر شدند که مقصود چه بود. بعدها معلوم شد که به کرامت و خرق عادت ساریه در فارس آواز عمر از مدینه شنیده و لشکر بکوه برده و باین عمل از حیله دشمن نجات و بروی ظفر یافته است. ( مقدمه مصباح الهدایه چ جلال همائی ص 178 ). در مجمل التواریخ و القصص آمده : چون بیست و سه در آمد، عمر، مجاشعبن مسعود الثقفی را و عثمان بن العاص را، و حکم بن العاص و ساریةبن زنیم الدئلی را سوی پارس فرستاد بشهرهای بزرگتر و همه ظفر یافتند و آنجا بوده است که ساریة را با کافران حرب بود، و عمر روز آدینه بر منبر بود و خطبه همی کرد و گفت من دوش درخواب دیدم که ساریه با کافران حرب کردی و شک نیست که اکنون اندر حرب اند، پس زمانی فروماند و گفتا مرا بدل چنان فراز همی آید که ساریه را کافران ستوه همی کنند و اگر پشت بکوه باز دهد بهتر باشد، و پس بانگ بکرد و گفت : یاساریة، الجبل ! الجبل ! و فرمان خدای تعالی بشنیدند و همه سپاه گفتند آواز عمراست و همچنان کوه پناه گرفتند، و بعد از آن چون آمدند همان روز درست آمد که عمر خطاب گفته بود بر منبر، و این سخنی معروف است ، و بعضی گویند بحرب نهاوند بوده است ، و اندر تاریخ احمدبن یعقوب هم بنهاوند گویند. و شکافی در سنگ پیداست که آن را زیارت کنند، و گویند آواز عمرخطاب از آنجا بیرون آمد. در تاریخ جریر چنین است و در بودن این سخن شکی نیست. ( مجمل التواریخ و القصص ص 278 ). الساریه را مشهد آن جایگاه است با سپیدهان [ بنهاوند] و ظاهر برتل ، آنجا که گورهاء شهیدان است ، و آن شکاف که آواز امیرالمؤمنین عمر رضی اﷲ عنه از آنجا برآمد که از مدینه گفت : یا ساریة، الجبل ، الجبل ! و آن را زیارت کنند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 461 ). بعضی گویند این معنی و حرب نهاوند بوده است. و در کوه نهاوند غاری است ، این آواز از غار بگوش ساریه رسیده است.اکنون آن غار را جهت تبرک معطر میگردانند و من [ حمداﷲ مستوفی ] آن را زیارت کردم. ( تاریخ گزیده چ براون ص 181 و 182 ). و نیز رجوع به فردوس المرشدیه چ تهران ص 73 و ترجمه مقدمه ابن خلدون ج 1 ص 208 و 209 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 488 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 353 شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
مونث ساری
مونث ساری : امراض ساریه .
بنت موسی بن جفعر
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ساریه: ( در زبان عربی ) ابری که بشب آید؛. ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )
ساریه؛ واگیر دار
ماده ۲۸۳ ق ا ح؛ امراض ساریه
ماده ۲۸۳ ق ا ح؛ امراض ساریه
روان، جاری
ساریه: /sāriye/ ساریه ( عربی ) 1 - ابری که در شب آید؛ 2 - ( اَعلام ) نام یکی از دختران امام موسی کاظم ( ع ) .
ابری که در شب می اید - اسم زیبای ساریه را میتوان کوتاه کرد مانند ساری سورو سیرو
ابری که درشب می آید، نام یکی از دختران امام موسی ( ع )