سائق

لغت نامه دهخدا

سائق. [ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ، سائقون ، سُوّاق ، ساقة. راننده :
ریش را شانه زدی که سائقم
سائقی لیکن بسوی درد و غم.
( مثنوی ).
|| راننده چاروا. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). آنکه حیوانات را از عقب براند. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ) :
نقل هرچیزی بود هم لائقش
لائق گله بود هم سائقش.
( مثنوی ).
|| شخصی که از پس راند نابینا را، چنانکه قائد از پیش کشد نابینا را. ( غیاث )( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱ - سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق .

فرهنگستان زبان و ادب

{drive} [روان شناسی] علت درونی انگیزش فرد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کسی را که چارپایان از پشت سر به جلو می برد سائق می گویند. از آن به مناسبت در باب دیات نام برده اند.
به کسی که سوق دهنده چارپایان از پشت سر است «سائق» و به کسی که پیشاپیش آنها در حرکت می باشد «قائد» گویند.
ضمان سائق
سائق، ضامن جنایاتی است که چارپایان با دست یا پای خود مرتکب می شوند؛ لیکن برخی، او را ضامن جنایاتی دانسته اند که چارپایان با پای خود انجام می دهند نه با دست؛ مگر در صورتی که جنایت به سبب کوتاهی سائق به وی استناد داده شود.

[ویکی الکتاب] معنی سَائِقٌ: سوق دهنده (از مصدرسیاقه به معنای وادار کردن به راه رفتن است ، در صورتی که راننده در عقب قرار داشته باشد،به عکس قیادت که به معنای کشیدن از جلو است)
ریشه کلمه:
سوق (۱۷ بار)

(به فتخ سین) راندن. ، . سائق راننده . رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر میمی است . آن روز سوق شدن به سوی پروردگار تو است. ساق: ما بین پا و زانو است . هر دو ساق خویش را عریان کرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است . شروع کرد دست کشیدن به ساقها و گردنهای اسبان. ایضاً سوق به معنی بازار است جمع آن اسواق می‏آید . * . ساق به ساق پیچید آن روز رانده شدن به سوی خداست. ساق را شدت معنی کرده‏اند در مجمع فرموده از «قامت الحرب علی ساق» شدت جنگ را از اراده می‏کنند در نهایه آمده کشف الساق مثل است برای شدّت امر. آیه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسیدن دو شدّت به هم دیگر است. شاید غرض شدّت جدائی از دنیا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *. روزی که کار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمی‏شوند. ابن کثیر در تفسیر خود از صحیح بخاری از حضرت رسول صلی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می‏فرمود: پروردگار ما از ساق خود را عریان می‏کند همه مؤمنین و مؤمنات به آن سجده می‏کنند جز آنانکه در دنیا از روی ریا و سمعه سجده کنند قامتشان خم نمی‏شود. و گوید: این حدیث در صحیح بخاری و مسلم و غیر آن آمده است. و ظاهرش آن است که حدیث را قبول دارد. چه سفاهت عجیبی؟!1 قران فرماید «لا تُدْرِ کُهُ الْاَبْصارُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» ولی در قبال آن این گونه افسانه‏ها مورد قبول واقع می‏شود.

پیشنهاد کاربران

سائق در علم روانشناسی و فلسفه به حالتی درونی اطلاق می شود که موجود زنده را به فعالیت وا می دارد. ( انگیزه )
حالی از برانگیختگی یا فشار درونی را که بر موجود زنده وارد می شود سایق می نامند
۱. برانگیزاننده، تحریک کننده،
۲. عادت
کشش
دوستان من در کتابی کلمه سوائق را چندین بار توسط مترجم دیدم اما معناش در جستجوی گوگل در هیچ دیکشنری ندیدم , فقط در این جستجو در برخی صفحات اینترنتی چند بار دیدم که از این کلمه استفاده شده ، لطفاً راهنمایی بفرمایید راجع به این واژه.
پیشاپیش متشکرم
در گوگل سرچ کنید: معنی سائق در روانشناسی
نظریه سائق
نظریه توسط �کلارک هال� در سال 1933 ارائه شده و توسط �کنت اسپنس� ( 1966 ) تکمیل شد. بر اساس این نظریه، �اجرا� نتیجه برهم کنش �سائق� در �عادت� است.
بسط = ( H ) عادت * ( D ) سائق

...
[مشاهده متن کامل]

سائق را به عنوان سطح انگیختگی فیزیولوژیک تعریف می نمایند و عادت به پاسخهای غالب اطلاق می شود. تقویت سبب غالب شدن پاسخهای صحیح در برابر پاسخ های غلط در سلسله مراتب عادت می شود. از طرفی با افزایش میزان سائق احتمال بروز عادت ( یا رفتار غالب ) بیشتر می شود.
در ابتدای آموزش مهارت که فرد مبتدی است با افزایش میزان سائق پاسخ های غلط که غالب تر هستند بیشتر بروز می یابند. با افزایش سطح مهارت و ماهر شدن فرد، با افزایش سطح سائق پاسخ غالب که پاسخ های صحیح می باشد بیشتر بروز می یابد. بنابراین افزایش سائق برای مبتدی کاهش سطح عملکرد و برای فرد ماهر افزایش سطح اجرا و مهارت را به دنبال دارد.

رانه
برانگیز/سونما/سو نما
ساربان. جلودار

بپرس