[ویکی فقه] زوال حکمت (قرآن). آیاتی از قرآن کریم بیانگر آن است که اسیر هوس و تمایلات جنسی شدن، موجب زوال و از دست دادن حکمت خدادادی می گردد.
"... ءاتینـه حکمـا وعلمـا... • قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن واکن من الجـهلین. و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید، ما «حکم»(نبوت)و «علم» به او دادیم... • (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود! » " جهل در آیه یاد شده، سفاهت (ضد حکمت) است. نگارنده (قرشی) این معنی را می پسندم و در بیشتر آیات قرآن، آن بمعنی سفاهت و بی اعتنائی استعمال شده است. مثلا آنجا که آمده: و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین مقصود آنست که: بزنان میل کرده و از کسانی میشوم که سفیه اند و بحقائق بی اعتنا. در اینگونه آیات و نظائر آنها که خواهد آمد آنرا بعدم علم حمل کردن غلط است وانگهی عدم علم در بیشتر موارد عذر است حال آنکه این کلمه بیشتر در مقام عدم عذر و عقوبت آمده است. هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون برادران یوسف از کار و عمل خود بی خبر نبودند بلکه جهالت آنها همان بی اعتنائی بود زیرا که آنها یوسف را می شناختند و میدانستند کار خلاف میکنند، این جهالت باعث مسئولیت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت بمعنای عدم علم حسابش چندان سخت نیست مخصوصا که با عناد توام نباشد. در آیه ا تتخذنا هزوا قال اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین مراد آنست که مسخره کار مردان سفیه و بی اعتنا بحقائق است و کار کسانی است که بر خلاف آنچه درک میکنند کار انجام میدهند، نظیر این آیه است آیه لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون یعنی خود را به بی اعتنائی می زنید. اینگونه جهالت ها همه توام با علم اند یعنی عامل در وقت عمل نسبت بفهم و عقیده اش عالم و نسبت بعملش بی اعتنا است و علت مسئول بودن همان است
"... ءاتینـه حکمـا وعلمـا... • قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن واکن من الجـهلین. و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید، ما «حکم»(نبوت)و «علم» به او دادیم... • (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود! » " جهل در آیه یاد شده، سفاهت (ضد حکمت) است. نگارنده (قرشی) این معنی را می پسندم و در بیشتر آیات قرآن، آن بمعنی سفاهت و بی اعتنائی استعمال شده است. مثلا آنجا که آمده: و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین مقصود آنست که: بزنان میل کرده و از کسانی میشوم که سفیه اند و بحقائق بی اعتنا. در اینگونه آیات و نظائر آنها که خواهد آمد آنرا بعدم علم حمل کردن غلط است وانگهی عدم علم در بیشتر موارد عذر است حال آنکه این کلمه بیشتر در مقام عدم عذر و عقوبت آمده است. هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون برادران یوسف از کار و عمل خود بی خبر نبودند بلکه جهالت آنها همان بی اعتنائی بود زیرا که آنها یوسف را می شناختند و میدانستند کار خلاف میکنند، این جهالت باعث مسئولیت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت بمعنای عدم علم حسابش چندان سخت نیست مخصوصا که با عناد توام نباشد. در آیه ا تتخذنا هزوا قال اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین مراد آنست که مسخره کار مردان سفیه و بی اعتنا بحقائق است و کار کسانی است که بر خلاف آنچه درک میکنند کار انجام میدهند، نظیر این آیه است آیه لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون یعنی خود را به بی اعتنائی می زنید. اینگونه جهالت ها همه توام با علم اند یعنی عامل در وقت عمل نسبت بفهم و عقیده اش عالم و نسبت بعملش بی اعتنا است و علت مسئول بودن همان است
wikifeqh: زوال_حکمت_(قرآن)