زنگ. [ زَ ] ( اِ ) سبزی و زنگار و چرکی باشد که بر روی آیینه و شمشیر و امثال آن نشیند و معرب آن زنج است. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اوبهی ) ( از فرهنگ رشیدی ). چرکی بود که برروی آهن و مس و امثال آن نشیند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از غیاث ) ( از آنندراج ). ماده سبزرنگ که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و آیینه و غیره پدید آید و آن از ترکیب اکسیژن با جسمی دیگر حاصل شود . زنگار. ژنگ. ژنگار. معرب آن زنج. ( از فرهنگ فارسی معین ). زنگار است که برتیغ و غیره افتد. ( حاشیه فرهنگ اسدی ) : بدو روی ننمود هرگز بشنگ شد آن تیغ روشن پر از تیره زنگ.
فردوسی.
فرستاد از آن آهن تیره رنگ یکی آینه کرده روشن ز زنگ.
فردوسی.
آب گویی که آینه رومی است بر سرش برگ چون بر آینه زنگ.
فرخی.
همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ همی به آینه چینی اندر آید زنگ.
فرخی.
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ .
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 222 ).
همه آب آن چشمه روشن چو زنگ چو از آینه پاک بزدوده زنگ.
اسدی.
مصقله است این علم ، زنگ جهل را چیز نزداید مگر کاین مصقله.
ناصرخسرو ( دیوان چ دانشگاه ص 281 ).
چونست که عشق از دل و ازتن خیزد زو بر دل و تن هزار شیون خیزد آری بخورد زنگ همی آهن را هرچند که زنگ هم ز آهن خیزد.
ابوالفرج رونی.
زنگ ظلمت به صیقل خورشید همچو آینه پاک بزدایند.
مسعودسعد.
روشن است آینه فضلم چون زنگ ولیک آینه بختم تاریک همی دارد زنگ.
سنائی.
آیین کلک تو شدن از زنگ سوی روم تا بسترد ز آینه علم و عقل زنگ.
سوزنی.
چون آدینه نفاق نیارم که هر نفس از سینه زنگ کینه به سیما برآورم.
خاقانی.
چون زنگ ، آهن خایند و چون نهنگ بدریا فروشوند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 342 ). فتد زنگ بر تیغ آیینه رنگ من آیینه ام کز من افتاد زنگ.
نظامی.
زنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی ز چار طبع بگشای.
نظامی.
به جایی که آهن در آید به زنگ به زر دادن آهن برآور ز سنگ.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
نام قبایل سیاه پوست ساکن افریقای شرقی و منسوب بدان زنگی است . ( اسم ) ۱ - ماده ای سبز رنگ که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و آیینه و غیره پدید آید و آن از ترکیب اکسیژن با جسمی دیگر حاصل شود زنگار . ۲ - چرکی که در گوشه های چشم پدید آید رمص . ۳ - پرتو آفتاب و ماه شعاع شمسین . ۴ - ( صفت ) تند و تیز و سوزنده . ۵ - اندوه غصه : زنگ دل . ۶ - آب شراب ( صاف ) . یا زنگ گندم یکی از آفات گندم است که در نتیجه آن برگها زرد سرخ خرمایی میگردد و محصول ضایع میگردد ژنگ ژنگه .
فرهنگ معین
(زَ ) [ په . ] (اِ. ) آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند. ( ~. ) (اِ. ) ۱ - اکسید آهن ، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید. ۲ - پرتو ماه و آفتاب . ۳ - زنگی ، سیاه پوست . ۴ - کنایه از: غم ، اندوه ، شب ، تیرگی .
فرهنگ عمید
۱. پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته می شود تا هنگام راه رفتن آن ها صدا کند. ۲. وسیله ای فلزی که به نیروی برق یا به وسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا می کند: زنگ در خانه، زنگ رومیزی. ۱. ماده ای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد می شود. ۲. [قدیمی، مجاز] گناه. ۳. [قدیمی] پرتو ماه و آفتاب. از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند. * زنگ گندم: (کشاورزی ) از آفت های گندم که به واسطۀ نوعی قارچ ذره بینی تولید می شود و برگ های آن زرد یا سرخ یا خرمایی می گردد و حاصل آن ضایع می شود و از بین می رود، ژنگ، ژنگه. = زنگی
فرهنگستان زبان و ادب
{bell} [موسیقی] هریک از خانوادۀ زنگ ها {ringing tone, ringing signal} [مهندسی مخابرات] صدایی در گوشی مخاطب که بر تماس ورودی دلالت دارد {rust} [خوردگی] محصول خوردگی که در نتیجۀ فرایند برق شیمیایی در مجاورت آب و اکسیژن پدید می آید
گویش مازنی
/zang/ زنگی که بر گردن گاو یا بز گله آویزند – زنگوله - بوی ماندگی و رطوبت
واژه نامه بختیاریکا
( زُنگ * ) درخشش چیزی در تاریکی؛ زنگهستن زنگوله بزرگ
دانشنامه عمومی
زنگ (منطقه). زنگ یا زنج در منابع اسلامی، [ ۱] [ ۲] نامی است که جغرافی دانان مسلمان به بخش خاصی از جنوب شرق آفریقا اطلاق می کردند. [ ۳] مردم بومی بانتوتبار این منطقه نیز زنگی نامیده می شدند. این واژه ریشه واژگان زنگبار ( «ساحل زنگ» ) و دریای زنگ است. واژه لاتین شده زینگیوم ( Zingium ) نام باستانی مناطق ساحلی کنیا و تانزانیای امروزی در جنوب شرق آفریقا است. معماری سکونتگاه های تجاری این منطقه امروزه یک موضوع مطالعه در برنامه ریزی شهری است. [ ۴] سکونتگاه های ساحلی زنگ تا سده ها منبع عاج، طلا و برده در کرانه های اقیانوس هند بودند. جغرافی دانان از لحاظ تاریخی سواحل شرقی آفریقا را به طور کلی به چندین منطقه بر اساس ساکنان مربوطه هر منطقه تقسیم کردند. منابع عربی و چینی، منطقه عمومی را که در جنوب مصر، حبشه و بربره ( سومالی ) قرار داشت را زنگ ذکر کرده اند. [ ۵] زنج در مجاورت جنوب شرقی آفریقا قرار داشت و مردمانی بانتو زبان به نام زنگ در آن ساکن بودند. [ ۳] [ ۵] [ ۶] منطقه اصلی زنگ از قلمرو جنوب راس کامبونی کنونی ( جنوبی ترین منطقه سومالی ) [ ۷] تا جزیره پمبا در تانزانیا امتداد داشت. در جنوب پمبا، سفاله در موزامبیک کنونی قرار داشت که مرز شمالی آن احتمالاً پانگانی بوده است. فراتر از سفاله قلمرو مبهم واق واق نیز در موزامبیک بود. [ ۸] [ ۹] مسعودی، تاریخ نگار و جغرافی دان عرب سده دهم، سفاله را دورترین حد منطقه زنگ توصیف می کند و لقب پادشاه آن را مفالمه ذکر می کند که واژه ای بانتو است. [ ۳] واژه زنگ و مشتقات آن در ادبیات فارسی کاربرد فراوان دارد. ضرب المثل «یا زنگی زنگ، یا رومی روم» اشاره به پرهیز از دورویی از ضرب المثل های پرکاربرد فارسی است. [ ۱۰] نظامی نیز می گوید:[ ۱۰] فردوسی نیز در شاهنامه اینچنین به زنگ اشاره کرده: سعدی نیز در بوستان اینچنین می گوید: مولانا نیز در دیوان شمس بیان کرده:
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
زنگ (شیمی). زَنگ (شیمی)(rust) زَنگ زَنگ زَنگ اکسید آهن، به رنگ قهوه ای مایل به قرمز، حاصل از واکنش رطوبت و اکسیژن با این فلز. عمدتاً شامل اکسید هیدرات آهن (III)(Fe۲O۳ . H۲O) و هیدروکسید آهن (III)(Fe(OH)۳) است. زنگ زدن متداول ترین شکل خوردگیاست.جلوگیری از زنگ زدگی. دو روش عمده برای جلوگیری از زنگ زدگی به کار می رود. در روش های سدی، سد یا مانعی را بین فلز، هوا، و رطوبت قرار می دهند تا امکان صورت گرفتن واکنش کاهش یابد. این روش رایج ترین روش جلوگیری از زنگ زدگی است. انواع موانع مصرفی عبارت اند از لایه ای از گریس، رنگ، پلاستیک یا فلزی غیرفعال مثل قلع، مس یا کروم. در روش محافظت فداشدن، عملاً آهن را با فلزیمقاوم در برابر اکسایش مثل روی می پوشانند (روی اندود کردن) یا به فلزی بسیار فعال مثل منیزیوم وصل می کنند. تا زمانی که فلز «فداشونده» باقی است، خورده می شود و آهن سالم باقی می ماند. فلز فداشونده برای محافظت از لوله ها و فلزاتی به کار می رود که در معرض هوا قرار دارند و در تجهیزات نفتی نیز برای جلوگیری از خوردگی و زنگ زدن از آن استفاده می کنند. فلزی فعال تر از آهن، مثلاً روی یا منیزیوم، را به شکل کلوخه با سیم به لوله وصل می کنند. الکترون های آزادشده در واکنش از طریق سیم به طرف لوله حرکت و از زنگ زدن آن جلوگیری می کنند. تعویض فلز فداشونده ارزان تر از تعویض لوله هاست.
زنگ (گیاه شناسی). زَنگ (گیاه شناسی)(rust) در گیاه شناسی، نام عمومی گروهی از قارچ های بسیار ریز انگلی (← قارچ). این قارچ ها روی برگ های میزبانشان به صورت لکه های نارنجی ـ قرمز ظاهر و بعداً تیره تر می شوند. معمول ترین آن هازنگ گندم puccinia graminis ، از راستۀ Uredinales است.
زنگ (موسیقی). زَنگ (موسیقی) از گروه سازهای ایدیوفون و کوبه ای فاقد پوست. از لحاظ انواع، کاربردها، شکل و ابعاد بسیار متنوع است. جزو سازهای بسیار بدوی همۀ تمدن ها، ازجمله ایران است. همۀ زنگ ها یک محفظۀ طنینی، یک میله و آونگ، یا گوی فلزی دارند. صدای آن براثر برخورد آونگ آن با محفظۀ طنینی تولید می شود. زنگ ها، براساس شکل یا کاربرد، نام های گوناگونی داشته اند؛ ازجمله: زنگ، زنگوله، ناقوس. زنگوله ها نیز با توجه به شکلشان اسامی گوناگونی داشته اند؛ ازجمله دَلَب (دولب)، شَتری دَلَب، جام، تال، تالچه، کِرکِری، غُر، غُرچه، هشتی. زنگ ها کاربردهای متعددی داشته و دارند. نوع بزرگ آن ناقوس نام دارد و در آتشکده ها و درهای مهر زردشتیان و کلیساها استفاده می شود. برخی از انواع کوچک آن در گذشته از زیورآلات زنان بوده است. انواع گوناگون آن، امروز بر گردن حیوانات اهلی چون گاو، بز و گوسفند آویخته می شود. برخی از انواع کوچک آن نیز به شکل دسته های چندتایی و در خلخال یا زنگ زنان و کودکان رقصنده استفاده می شده است. در طول تاریخ همواره به این ساز از منظر باورهای ماوراء طبیعی نگریسته شده است. استفاده از آن در زیورآلات زنان، و خلخالِ پای کودکان و ناقوس آتشکده ها و کلیساها نیز ناشی از همین باور است.
در منطقه شهربابک کرمان به سنگ های دگرگونی شکسته و نوک تیز زُنگ می گویند
صداساز، صدادهنده
شاید ارتباطی بین nag بمعنی نق نق با زنگ و دنگ باشه
واژه زنگ به چم اکسید شدن ( to rust ) باید ژَنگ نوشته شود نه با ز زبان های دیگری که این واژه را با ژ به کار می برند و از پارسی کهن وام گرفته اند یا هم ریشه اند ارمنی: ژَنگ کوردی: ژه نگ گرجی: ژنگی
واژه زنگ در زبان پهلوی نام گونه ای ابزار موسیقی بوده که این چمار ( معنا ) در سده های پسین و در سروده های شاعران دیده می شود: چه آواز نای و چه آواز چنگ / خروشیدن بوق و آوای زنگ ( فردوسی ) چنان رمند ز آوای تو سران سپاه / که مرغ آبی ز آوای طبل و وحش از زنگ ( فرخی ) ... [مشاهده متن کامل]
ز صندوق پیلان خروشنده نای / غریوان شده زنگ و کوس و درای ( اسدی ) چو نوبتزَن شاه زد کوس جنگ / جرس دار زنگی بجنباند زنگ ( نظامی ) واژه زنگ و واژه هایی از این دست مانند ونگ، دنگ، بانگ و. . که همگی دارای درونمایه آوا و صدا هستند با واژه های همانند آن در زبانهای اروپایی که کاربر بالا یادآور شده اند یا همریشه اند و یا در گذشته های دور از زبانهای کهن ایرانی به لاتین و سپس به دیگر زبانهای فرنگی راه یافته است.
Zang در زبان هلندی به معنای vocal یا صداست. در انگلیسی song و sing به معنای اهنگ و آواز خواند است. ارتباط این ها :، زنگ در فارسی song در انگلیسی و zang در هلندی چیست؟ سانسکریت؟ یا وام واژه از اروپا؟
زنگ : [عامیانه، اصطلاح] زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه ( زنگ انشاء، زنگ تفریح ) .
زَنْگ در منطقه نهبندان خراسان جنوبی به معنی فضله و مدفوع حیوانات ریز جثه ای چون موش و امثال آن بکار میرود .
زنگ در پارسی دری هر واژه از دو سو خوانده میشود. البته پارسی سره که دست نخورده باشد. زنگ 🔄 گنز/گنس زنگ میشود آواز بیدار کننده، آواز تکان دهنده، آواز درمان روانی. زنگ در زادش یک ( دارو ) برای درمان مردم گنس و یا میخکوب مغزی ساخته شد تا با آواز زنگ از آن حالت بیرون بیآیند. ... [مشاهده متن کامل]
همچنان. توپ اسلحه توپ بار نخست برای درمان ساخته شده بود زیرا برای آواز مهیب نیاز داشتند تا با آواز مهیب و ترسناک بیماران روانی و نادانان را هوشیار بسازند. در امریکا سرخ پوستان توپ را برای درمان ( زنان سنده ) به کار میبرند تا آن زنان از سادگی برآیند و بزایند. سنده = در افغانستان ما برای زنانی میگویم که نمیزایند. زنگ 🔄 گنز زنگ = آواز دهنده بیدار کننده. زنگ = آذان زنگ = روزنامه و رادیو و تلویزیون کنونی. ترومپت iPhone 4 زنگ iPhone 6 آذان iPhone 10 روزنامه iPhone 11 رادیو/تلویزیون iPhone 12 انترنیت iPhone 13
زنگ در شیمی اکسید شدن فلزات است مثل زنگ زدن آهن. اما کلمه زنگ در اصل همان فلز روی است که در انگلیسی zinc گفته میشود زنجان به معنی محل معدن و تولید روی است زنگبار که همان تانزانیا است به معنی بارگیری روی است
زنگ به معنی صدا دهنده کلمه دن و دنگ به معنی صدا و آواز است که ذن و ذنگ هم گفته میشود مثل قباذ و قباد و کلمه ذنگ به ریخت زنگ درآمده است.