زنوز
لغت نامه دهخدا
زنوز. [ زُ ] ( اِخ ) مرکز بخش و دهستان حومه بخش زنوز است که 359 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ). رجوع به ماده قبل شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سلام
از تیمسار صادق کاردوست فرزند فرامرز کاردوست ساکن کوچه هفت چشمه در شهر زنوز ، روزی شنیدم که گفت زنوز به معنای دو بهار است.
ظاهرا گاهی در این شهر پیش میاد که گلها یک بار شکوفه می زنند و با سرما می ریزند و دوباره شکوفه می زنند که با شکوفه دوم میوه حاصل می شود.
از تیمسار صادق کاردوست فرزند فرامرز کاردوست ساکن کوچه هفت چشمه در شهر زنوز ، روزی شنیدم که گفت زنوز به معنای دو بهار است.
ظاهرا گاهی در این شهر پیش میاد که گلها یک بار شکوفه می زنند و با سرما می ریزند و دوباره شکوفه می زنند که با شکوفه دوم میوه حاصل می شود.
زنوز هیچ پیوندی با زئوس یونانی ندارد آلتاییکها که ترکان زیر شاخه آنها هستند ۱۹۰۰ سال پیش تازه از مغولستان درون شرق یا خاور آسیای میانه ، یا باختر ( غرب ) خوارزم شدند و در این زمان یونانیها مسیحی شده بودند و دشمن زئوس شدند ، پس آگاهی نادرست ندهید، تازه اگرم چنین چیزی باشه باید زنوز گویش آریایی مادی زئوس باشد نه ترکی
... [مشاهده متن کامل]
این جا جایگاه دانش است نه تعصب
... [مشاهده متن کامل]
این جا جایگاه دانش است نه تعصب
زنوز بر گرفته از کلمه زئوس بود که به تلفظ ترکی زئوز میباشد